دست بردن زیر لباس سیب!: نوشته های پراکنده

دست بردن زیر لباس سیب!: نوشته های پراکنده

دست بردن زیر لباس سیب!: نوشته های پراکنده

محمد صالح علا و 1 نفر دیگر
4.5
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

9

کتاب دست بردن زیر لباس سیب!: نوشته های پراکنده، نویسنده محمد صالح علا.

یادداشت‌های مرتبط به دست بردن زیر لباس سیب!: نوشته های پراکنده

            بسم الله 


صبح پسرم را فرستادم رفت مدرسه. تاکید کرد که عکسش را چسبانده پشت در اتاق. یک عکس سه در چهار زده روی دیوار پشت در. جایی که اصلا توی دید نیست. گفته هر وقت دلت تنگ شد برو آن پشت و من را ببین. 

توی این چند روزی که کلاس اولی شده و نبوده، هر روز این کتاب را خوانده ام؛دست بردن زیر لباس سیب را.امروز داشتم به این فکر می کردم که چرا هیچ وقت پیش نیامده یا نخواستم در مورد این کتاب با کسی حرف بزنم؟ چرا هیچ وقت به کسی معرفی اش نکرده ام؟ فکر می کردم همه این کتاب را خودشان دارند و خوانده اند؟ یا بلد نبودم توضیح بدهم که این کتاب در مورد چی هست اصلا؟


تا هفته ی پیش فکر می کردم مدرسه نرفتن دخترم زینب برایم اهمیتی ندارد. فکر می کردم با این مساله کنار آمدم. ولی اشتباه فکر می کردم. رضا که واقعا کلاس اولی شد و با کتاب های فارسی و علوم و ریاضی اش برگشت خانه، قلبم  یک جوری شد. برای زینب یک جوری شد. اصلا حفره های حسرتِ قلبِ مادرها شاید هیچ وقت پر نشود. اهمیتی هم ندارد. 

حالا هر روز که رضا می رود مدرسه، کتاب های صالح علا را می آورم دم دست. کلمه هاش مثل پولک اند. مثل اکلیل. می چسبند به قلب آدم. حفره ها را  تا جایی که بتوانند، پر که نه ولی می پوشانند. 

صالح علا شبیه پیامبران حرف می زند. کلماتش را انگار از جای دیگری می گیرد که ما نشانی اش را بلد نیستیم. که راهی به آن جا نداریم. از جهانی حرف می زند که نفس کشیدن در آن حتی اگر کوتاه باشد، قلب آدم را گرم می کند.کلمه هاش انگار شعله های چند تکه هیزم جنگلی باشند که سرمای صورتت، دست هات و تنت را می گیرد.


چرا هیچ وقت به کسی نگفته بودم که وقتی دلت خیلی زیاد گرفت، صالح علا بخوان؟