معرفی کتاب کشور آخرین ها اثر پل استر مترجم خجسته کیهان

کشور آخرین ها

کشور آخرین ها

پل استر و 2 نفر دیگر
3.6
11 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

6

ناشر
افق
شابک
9789643690151
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1393/11/4

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
اگرچه  خوانندگان  ایرانی  به  تازگی  با "پل  استر" نویسنده  پست مدرن  آمریکایی  آشنا شده اند، اما آثار او به  زبان های  مختلف  دنیا ترجمه  شده  است . "کشور آخرین ها" که  یکی  از رمان های  برجسته  اوست ، به  زندگی  دختر جوانی  به  نام  "آنا بلوم " می پردازد که  در جست وجوی  برادر گمشده اش  به  شهری  ناشناس  سفر می کند و پس  از مدتی  مأیوس  از یافتن  برادر، بی پول  و بی خانمان  دعوت  پیرزنی  ناشناس  را می پذیرد، اما با شوهر شرور و متجاوز او روبه رو می شود و حلقه های  مصیبت  این چنین  تکرار می شوند.
پل استر برای خلق قالب متفاوت از الگوها و قراردادهایی سنتی استفاده میکند.
در کشور آخرین ها او به قالب نامه و سفرنامه روی می آورد اما بر خلاف روند معمول در این قالب ها،خواننده با واقعیت ها و رویدادهایی روبه رو میشوند که پایانی ندارند وخطی را که ترسیم میکنند به نقطه آغاز برمیگردد.

      

لیست‌های مرتبط به کشور آخرین ها

یادداشت‌ها

زینب

زینب

1404/3/2

          آنا به دنبال برادرش ویلیام روزنامه نگار وارد شهری عجیب می‌شود. شهری که اغلب افراد بی خانمان هستند و زایش در آن شهر متوقف شده و هیچ کودکی به دنیا نمی‌آید. 
«سرقت غذا چنان در خیابان‌ها رواج دارد که دیگر حتی جرم هم محسوب نمی‌شود»
 بدبینی، اضمحلال و نابودی شرایط انسانی فضایی تیره و تار را به تصویر می کشد.

«انتظار ندارم اوضاع را درک کنی. تو هیچ چیز ندیده‌ای و حتی اگر سعی کنی نمی‌توانی این وضع را مجسم کنی. این‌ها آخرین‌ها هستند امروز خانه‌ای سر جایش است و فردا دیگر نیست. خیابانی که دیروز در آن قدم می‌زدی امروز دیگر وجود ندارد. حتی آب و هوا دائما در حال تغییر است. چشم‌هایت را مدتی ببند بچرخ و به چیز دیگری نگاه کن، آن وقت می‌بینی چیزی که در برابرت بوده ناگهان ناپدید شده است.» (ص 5)

<a href="http://teshinpe.com/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%BE%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1/">منبع</a>

استر نویسنده‌ای است که در آثارش نفرت خود را از شهر و شهرنشینی به خوبی بیان می‌کند. او در کشور آخرین‌ها به مظاهر مدرنیته و شهرنشینی به شدت تاخته و با توجه به نوع نگاهش، مصائب کلان شهرها را با روشی قابل لمس ارائه می‌کند. این اثر ظاهرا جهان دیگری را توصیف می‌کند که با جهان واقعی ما متفاوت است. شهری سراسر دگرگون شده در دنیایی دیگر که هیچ قرابتی با دنیای کنونی ما ندارد. شهری وحشتناک و عاری از هر گونه سرزندگی و شادابی اما در حقیقت این شهر استعاره‌ای است از دنیای مدرن ما.
خود او درباره کتابش می‌گوید: «شهری که آنا به آن سفر کرده، شهری است که ما سالهاست در آن زندگی می کنیم اما آنقدر به آن عادت کرده‌ایم که آن را نمی بینیم». شهرها همچون گرداب‌هایی ظاهر می‌شوند که بی هیچ ترحمی ساکنان خود را به اعماق می‌کشانند. انسان در این رمان، انسان معاصر است که همواره در حسی از بی اعتمادی و وحشت روزگار می‌گذراند. 

<a href="http://vista.ir/paper/3949">منبع</a>
        

0

          آنا بلوم دختری مرفه، لجباز و خودسره که به خاطر همین ویژگی‌هاش در "شهر" گیر میفته. پس از ورود به شهر طوری آواره و بیچاره میشه که هرگز حتی در خواب هم‌ نمی‌دیده. تنها چیزی که باعث تاب‌آوریش میشه امید به پیدا کردن برادرش و بعد امید به خروج از شهره. شهری که حکومت و دولت درستی نداره، هرج و مرج بر اون غالبه، پول و کار و درآمد و گردش اقتصادی نداره و همه‌چیز گران و نایابه. 
این هرج و مرج به حدیه که گروه‌های مختلفی تشکیل شدن با نام‌های مختلف. دونده‌ها انقدر می‌دون تا بمیرن. پرنده‌ها از بلندی خودشون رو پرت می‌کنن تا خلاص بشن. انجمن‌های قتل هست برای این که فردی بره ثبت‌نام کنه تا به قتل برسه. هتل‌های اتانازی هم برای ثروتمندانه.

در این بلبشو دولت فقط وقتی ظاهر میشه که نفعی براش داشته باشه وگرنه برای رفاه حال اهالی تلاشی نمی‌کنه. هر چند که سرعت تغییر دولت‌ها هم انقدر زیاده که به برنامه‌ریزی نمی‌رسه. 

آنا با همه توانش سعی می‌کنه دووم بیاره و حداقل تا آخر داستان زنده می‌‌مونه. 

"شهر" خیالی این داستان هیچ نامی نداره. هر چند با توجه به توصیف‌ها و استعاره‌های تیز استر، حدس می‌زنم اشاره‌اش به شوروی کمونیستی باشه. متلک‌های جالبی هم به یهودیت داره. 

مقدمه کتاب طوریه که کمی طول می‌کشه تا سوار داستان بشین. اگه حوصله کنین و اوایلش رو رد کنین، داستان جذابیه.
        

25