معرفی کتاب جزیره گرگ ها اثر دارن شان مترجم فرزانه کریمی

جزیره گرگ ها

دارن شان و 1 نفر دیگر

4.1

61 نفر |

3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

خوانده‌ام

147

خواهم خواند

ناشر

قدیانی

شابک

9786000816148

تعداد صفحات

216

تاریخ انتشار

1401/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب حاضر، جلد هشتم از مجموعه نبرد با شیاطین  و داستانی هیجان انگیز است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان گروبز، شارک و میرآ و نه مرید دیگر به یکی از پایگاه های لمب ها می روند. تا مطمئن شوند آیا آن ها با لرد لاس و هیولاهای دموناتا همدست شده اند یا نه. در پایگاه، مردی به نام آنتونی برایشان می گوید که تحقیقات جدید مربوط به گرگ نمایی در جزیره ای دورافتاده صورت می گیرد. مریدها با همراهی آنتونی به جزیره می روند، ولی آنجا با حقایق و خطرات جدیدی روبه رو می شوند. گروبز برای نجات جان افرادش باید تصمیمی بگیرد که نمی داند چه تاوانی در پی دارد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جزیره گرگ ها

nina

1402/8/21

جزیره گرگ ها

دارن شان

4.1

صفحۀ 29

پس چرا او مرد؟ و چرا تو این همه از من دور شده ای؟

nina

1402/8/21

جزیره گرگ ها

دارن شان

4.1

صفحۀ 47

می‌گوید:« نمی‌خواهم ترکت کنم.» و میبینم به سختی تلاش میکند که جلو گریه اش را بگیرد. من هم بغض کرده‌ام. به او می‌گویم:«تو باید بروی. اگر اینجا بمانی، می‌میری.» آه میکشد:«شاید این راه راحت تر باشد.»

nina

1402/8/25

جزیره گرگ ها

دارن شان

4.1

صفحۀ 318

اگر قرار است کسی این همه سختی را تحمل کند و بمیرد، خوب، بگذاریم بمیرد.

nina

1402/8/21

جزیره گرگ ها

دارن شان

4.1

صفحۀ 47

به پشت گردنم چنگ می‌اندازد و خیره به چشم هایم نگاه می‌کند. « مراقب باش،گروبز. اگر تو قبل از من بمیری، من دیوانه می‌شوم.»

یادداشت‌ها

Mohammad Ersi

1402/4/9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          Totally unpredictable! Wow

joiboy

1403/2/1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          واقعا تغییر گروبزو دوست داشتم . همون شخصیت اولیه که دوست داشتم بشه. کتاب خیلی هیجانی بود و مهم. چنتا صحنه واقعا داد زدم مخصوصا سر پلات تویستش .😂😅
این جلد خیلی خوب کار های لمب ها و شرکتشونو باز کرد و توضیح داد که چیکار میکنن و چجوری هنوز سرپا هستند.پلات تویستش به شدت عالی بود . و مثل تمام جلد های پیش دقیقا همون جوری که باید پیش رفت. فقط سوالی که اینجا ایجاد میشه چجوری میخواد این وضعیتو نویسنده جمع کنه و چجوری میخواد تو دو جلد اینده مجموعه رو تموم کنه......
ناراحتم از اینکه باید از دنیا نبرد با شیاطین خدافظی کنم.🥲
اصلا انتظار همچین مجموعه و داستانی عمیق و خفنو نداشتم موقع شروع......

عینکی خوش‌قلب

1403/11/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          《یادداشت این مجموعه را برای جلد اولش "لردلاس" نوشتم.》