ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد

ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد

ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد

ماتئی ویشنیک و 2 نفر دیگر
3.8
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

ناشر
نشر نی
شابک
9789641854609
تعداد صفحات
118
تاریخ انتشار
1399/9/3

توضیحات

        
ولی من دارم بهت میگم الان وقت خوبی برای اجرای ریچارد سو م نیست.تو خطرناک شدی،ولودآ تو کشور ما هرگی بتونه جمعیت رو به وجد بیاره یا بخندونه،خطرناک میشه،بهت گفتم اتللو رو بردار...غم انگیزه،قشنگه...از عشق میگه...

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد

ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد
بریدۀ کتاب

صفحۀ 99

ریچارد سوم: رفیق‌استاد! چرا می‌خواستی از من یه شخصیت مثبت بسازی؟ میرهولد:چون تو نشانهٔ شری بدون بار ایدئولوژی. تو یه قدرت سیاهی و این نشانه شر خالصه. تو برای رسیدن به قدرت می‌کُشی نه برای رسیدن به یه آرمان‌شهر. از هم‌دست‌ها و قربانیات انتظار نداری برای جنایت‌هات ستایشت کنن. در آن واحد حال‌بهم‌زنی ولی از خودت خدا نمی‌سازی، به دوستی و عشق تظاهر نمی‌کنی. تو وحشی‌گری رو به حیله‌گری اضافه می‌کنی. تو نشانهٔ چیزی هستی که انسان از دست داده، شر مستقیمِ خالصانه و صادقانه. امروز، شر فقط نمی‌خواد جمعیت رو زیر سلطه‌ش دربیاره، می‌خواد جمعیت ستایشش هم بکنن. شر امروزی به این راضی نمی‌شه که بشینه تو کاخش و به دنیا حکومت کنه، می‌خواد تو سر مردم هم باشه و اون‌ها رو از درون کنترل کنه. شر امروزی از طاعون زمان تو هم بدتره. می‌کشه تا ترس تو دل آدم‌هایی بندازه که حتی به طغیان فکر هم نمی‌کنن. شر امروزی اون‌قدر سمجه که به همه‌جا نفوذ می‌کنه و حتی جنین‌ها هم دچارش می‌شن.

6

لیست‌های مرتبط به ریچارد سوم اجرا نمی شود یا صحنه هایی از زندگی مایرهولد

یادداشت‌ها

          نمایش‌نامه‌ی «ریچارد سوم اجرا نمی‌شود یا صحنه‌هایی از زندگی مایرهولد» (مانتی ویسنی‌یک، ترجمه‌ی اصغر نوری، تهران: نی، 1395) سی‌وهفتمین نمایش‌نامه از مجموعه‌ی «دورتادور دنیا» نشر نی است که پیش از این اغلب آثار ماتئی ویسنی‌یک را با ترجمه‌ی تینوش نم‌جو منتشر کرده. حال این نمایش‌نامه نیز روایتی از روزهای پایانی زندگی میرهولدیا، همان‌طور که ویسنی‌یک گفته، برداشتی آزاد از آخرین کابوس او در فوریه‌ی 1940 است؛ یعنی کمی پیش از شکنجه و سپس تیرباران دلخراش او در زندان لوبیانکا در مسکو. روایت ویسنی‌یک به آن دوره از زندگی میرهود می‌پردازد که قصد کرده نمایش‌نامه‌ی ریچارد سوم از شکسپیررا اجرا کند. این نمایش‌نامه را می‌توان به نوعی تجربه‌ی زیستن در جوامع استبدادی دانست، ازآن‌جاکه ویسنی‌یک در رومانی دوران چائوشسکو نمایش‌هایی به صحنه برده و میرهولد نیز در دوران استبداد استالین محکوم به مرگ می‌شود. این دیالوگ از متن نمایش‌نامه به‌خوبی فضای آن را نشان می‌دهد: «الان وقت خوبی برای اجرای "ریچارد سوم" نیست، تو خطرناک شدی...تو کشور ما هر کی بتونه جمعیت رو به وجد بیاره یا بخندونه خطرناک می‌شه. بهت گفتم "اتللو" بردار... غم‌انگیزه، قشنگه... از عشق می‌گه.»


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی سیزدهم، سال 1395.
        

11