بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

موریانه

موریانه

موریانه

3.7
7 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

2

نویسنده با روایت کردن و نفوذ در مراحل آغازین زندگی راوی نمایه ای از نحوه و چگونگی شکل گیری ساختار و نظام حکومتی را ارائه می دهد. نظام با تطمیع و سوءاستفاده از ناآگاهی جامعه آنها را به سمت خود می کشاند و با ارائه وظایفی نه چندان مشخص آنها را با مسائل سیاسی درگیر می کند و افراد بعدها با پی بردن به اینکه ناخواسته وارد سیستمی سیاسی شده اند چاره ای به غیر از ادامه راه نمی بینند. علوی با به تصویر کشیدن چنین ساختاری نظام را از پای بست متزلزل جلوه می دهد. به خصوص این وضعیت با بحثی که راوی (که حالا در گوشه ای از دنیا منزوی شده و خاطرات خود را می نویسد) با «موسی جون» بر سر مسائل سیاسی روزی که جامعه با آن درگیر است می کند رنگ بهتری به خود می گیرد. از طرف دیگر علوی گوشه دیگری را از نحوه شکل گیری ساختار نظام با روایت کردن گوشه هایی از فعالیت های دانشجویانی که در خارج از کشور با سرمایه نظام در حال تحصیل هستند به تصویر می کشد. اصولاً بزرگ علوی در موریانه قصد کرده است تا ساختار و ساختمان از هم پاشیده نظام شاهنشاهی را با دستچین کردن تصاویر، موقعیت ها و لحظه هایی از نحوه عملکرد افراد چه در زندگی خصوصی خود و چه در زندگی سیاسی اجتماعی خود به تصویر بکشد.من یک ساواکی هستم. از این که چنین شغلی را اختیار کرده بودم نه شرمنده ام نه مغرور. این هم کاری است مانند کارهای دیگر. مگر کارمندان وزارت دارایی همه دزدند و یا کسانی که در دادگاه ها دسته دسته مردم را با گناه یا بی­گناه به زندان می فرستند پای دار، همه شان آدم کشند؟ تنها در یک اداره دولتی کار کردن جرم نیست. مگر می شود در کشوری بی نگهبانی زندگی کرد؟ مگر می­شود در در کشور آمریکا سی آی ای وجود ندارد؟ در انگلستان اینتلیجنت سرویس نیست؟ در فرانسه رکن دوم و در روسیه کا گ ب؟ همه جا هست باید هم باشد امروز هم اگر پایش بیافتد حاضرم برای هرکس که باشد کار کنم... .

یادداشت‌های مرتبط به موریانه

            داستان انقلاب با روایت یک ساواکی

این نویسنده‌ی شهیر ایرانی، یک مبارزِ سابقه‌‌دار است. پس خیالمان راحت است که می‌توانیم یک رمان مبارزه‌جویانه درجه یک بخوانیم. اما من با نوشته‌هایی که قصه «تعریف می‌کنند» و کمتر «نشان می‌دهند»، خیلی نمی‌توانم ارتباط بگیرم. اما نمی‌دانم چه بود که حدود ۲۰۰ صفحه از ۳۰۰ صفحه را بی‌وقفه خواندم.
آنچه من را جذب کرد، زاویه دید داستان بود که از زبان یک ساواکیِ پاپتی که به معاون سازمان هم می‌رسد روایت می‌شود. همین شخصیت اصلی که ساواکی بود، جیک‌وپوک ساواک را می‌ریخت روی دایره. البته گاهی هم باید خواننده حواسش به لحن غیراعتماد راوی باشد که مثلا دارد می‌گوید فلان کار را ساواک نکرده، ولی دقیقاً کار خودشان است.
جنبه‌ی دیگر رمان، نشان دادن گروه‌هایی بود که نقش اصلی را در انقلاب داشتند. نمی‌دانم این‌طور بود یا نه، اما برداشت من این بود که نقش کمونیست‌ها و فدایی‌ها را بیشتر از طرفداران امام خمینی نشان می‌داد. البته بارها و بارها هم اسم امام را به عنوان یکی از بزرگترین رهبران انقلابی‌ها آورد.
برای منی که اطلاعات تاریخ معاصرم کم است، این رمان اطلاعات خوبی از ساواک، شروع انقلاب، فعالیت‌های گروهک‌ها، وضعیت زندان‌ها، درباریان، دزدی‌ها و خیلی مسائل دیگر در قالب یک قصه‌ی روان، پیش‌رونده و بدون معطلی داشت.
این رمانی که محدوده‌ی به نسبت طولانی را از پیش از سال ۴۲، تا سال‌های بعد از انقلاب را شامل می‌شد، به خوبی در حدود ۳۰۰ صفحه گنجانده بود.

ظاهراً نقدهای جدی هم به این رمان، در رمان انتشارش که سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب بوده، وارد شده. باید بروم بخوانم.