معرفی کتاب دختران علیه دختران اثر مصطفی خرامان

دختران علیه دختران

دختران علیه دختران

مصطفی خرامان و 1 نفر دیگر
2.9
17 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

2

ناشر
افق
شابک
9789643697532
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1398/5/12

توضیحات

        در دختران علیه دختران یک اتفاق سه‌بار در فضا و حال و هوایی مختلف روی می‌دهد و هر بار تاثیری متفاوت بر شخصیت‌های کتاب و سرنوشت آن‌ها می‌گذارد. یک لحظه فکر کردم که ای‌کاش وقتی ترقه جلوی پایم ترکید، نقش بازی می‌کردم و حسابی می‌ترساندمش و بعد فوری با خودم گفتم شاید دوباره فرصتی پیش بیاید. به خاله‌ام گفتم: «استعداد مردنم خوبه‌ها! به من هم یاد بده.«
      

لیست‌های مرتبط به دختران علیه دختران

یادداشت‌ها

          دقیقا هدف این کتاب چه بود؟ نویسنده چه طرح خاصی را دنبال می‌کرد؟ اصلا نام کتاب در پی چه معنایی انتخاب شده است؟ دختران علیه دختران یعنی دختران با لج کردن با پسران هم خودشان را بی‌شوهر می‌کنند هم اسباب ازدواج پسران را از بین می‌برند؟ چرا خط آخر هر داستان باید راجع به ازدواج حتما یک افاضه‌ای می‌کرد؟ اصلا راوی این کتاب که ظاهرا دختری ده-یازده‌ساله بود چرا باید راجع به ازدواج صحبت می‌کرد و مخاطب این کتاب که دختری ده-یازده ساله است چرا باید ارتباط دوستانه‌اش با همبازیان پسرش را در پس پردهٔ ازدواج تفسیر کند؟ اصلا این آقای نویسنده چه اصراری دارد که راویان یا کاراکترهای اصلی داستان‌هایش دختر باشند؟ او که دنیای دختران را نمی‌شناسد چرا از دختران می‌نویسد؟ چرا این قصه از زبان کاراکترهای پسر داستان روایت نمی‌شد؟ توصیف دعواهای خاله شبنم و پدر راوی چه کارکرد خاصی در داستان داشت؟ چپاندن مفهوم ازدواج در انتهای داستان‌ها چه لزومی داشت؟ اصلا انتخاب عنوان زشت برای داستان اول چه وجه تسمیه‌ای دارد؟ اگر نویسنده صرفا برای گرامی‌داشت ارزش‌های اخلاقی و حفظ روابط دوستانه و صمیمی این کتاب را می‌نوشت و نتیجه‌گیری را به ازدواج نمی‌دوخت کتاب بهتری نمی‌شد؟
خداوکیلی ننویسید از این‌جور چیزها.
        

12

sin_alef

sin_alef

1403/12/29

          مادرم پشت خاله شبنم در آمد و گفت: «شبنم آشپزی اش از من هم بهتره. احتیاجی به تمرین ندارد که خواهرم!»
بابام خندید و گفت: «ما که ندیدیم.»
خاله شبنم گفت: «مردها مگر این چیزها را می بینند؟ مردها فقط به شکمشان فکر می‌کنند. می‌خورند و یادشان می‌رود حتی بگویند دست و پنجه ات درد نکند.»
مادرم شاکی بود که پدرم هیچ وقت پس از خوردن غذا چیزی نمی گوید.
دست‌پخت مادرم حرف نداشت. این را همه کسانی که از دست پختش چشیده بودند، می‌گفتند. اما پدرم هیچ وقت به این حقیقت اعتراف نکرده بود. خاله شبنم هم از این ماجرا خبر داشت. برای همین از فرصت استفاده کرد و حرف دلش را زد.  پدرم که سعی می‌کرد جلوی خاله شبنم کم نیاورد، خنده خنده گفت: «احتیاج به تشکر نیست، هرکی وظیفه ای دارد، باید وظیفه‌اش را انجام بدهد.»
خاله شبنم پرسید: «شما وظایف‌تان  را انجام می‌دهید؟»

پ.ن: در دختران علیه دختران یک اتفاق سه بار در فضا و حال و هوایی مختلف روی می دهد و هر بار تاثیری متفاوت بر شخصیت های کتاب و سرنوشت آن ها می گذارد.

#دختران_علیه_دختران
#مصطفی_خرامان
#نشر_افق
        

0