السستیاد و خواهران باده خوار

السستیاد و خواهران باده خوار

السستیاد و خواهران باده خوار

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

چوپان: چگونه ممکن است خدایی باشد حال آنکه تمام وقت در فلاکتاست و تا سر حد مرگ می نوشد؟ استیس: تایریسیاس گفت که... چوپان: او تایریسیاس بود؟! آن فرتوت فروریخته ی مخبط؟ نمی توانند پیغامآوری بهتر از او بیابند؟ نمی توانند آنچه را باید بگویند به شیوه ای بهتر و رساتر بیان کنند؟ الستیس: پس ما به راستی تیره بختیم. نه تنها به این خاطر که یاورینداریم بلکه از آن سو که ما را با امید یاری فریب داده اند... چوپان: اما اگر این خدایان وجود داشتند، به چه زبانی با ما سخن میگفتند؟ چرا اصلا برخی می گویند که عاشق ما هستند؟ شاهدخت، این چه عشقی است که دریایی عظیم میان عشاق فاصله انداخته؟ عشقی است اندوهناک، تردیدی نیست. الستیس: نه، اندوهناک نیست!