معرفی کتاب مرثیه ای بر یک رویا اثر هیوبرت سلبی مترجم هما قناد

مرثیه ای بر یک رویا

مرثیه ای بر یک رویا

هیوبرت سلبی و 1 نفر دیگر
4.1
6 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

4

شابک
9786007845509
تعداد صفحات
277
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        این کتاب درباره خیلی چیز هاست. بیشتر درباره عشق است. به طور اختصاصی تر درباره این است که وقتی عشق به مشکل می خورد؛ چه پیش می آید.
آیین هندو دو خدا دارد: شیوا و کالی. شیوا خدای خلق کردن و کالی خدای نابودیست. آن ها با هم متحدند. هیچ یک نمی توانند بدون دیگری زندگی کنند. درست مثل خدایان خیر و شر در مسیحیت. خوب و بد. بین آنها تعادلی وجود دارد. سلبی درباره کالی می نویسد. او از تاریکی سخن می گوید.
در این تاریکی ست که سلبی چراغش را روشن می کند و به دنبال انسانیت می گردد. او همان الماس کوچک، اما گران بهای عشق را که در دنیای بدی ها گم شده؛ عزیز می شمارد و با سوق دادن ما به سمت آن، همه چیز را برملا می کند: زیبایی و تکبر ما، قدرت و ضعف ما. او چیز هایی را به ما نشان می دهد که ما را به کار کردن و نفرت داشتن و عشق ورزیدن وا می دارند. او معنای انسان بودن را فاش می کند.
من باید فیلم این رمان را می ساختم؛ چرا که کلمات کتاب سوزاننده بودند. مثل طناب دار مأمور اعدام، کلمات کتاب گلوی آدم را با طناب می سوزاندند و با خود به زیرِ زیر زمینی می کشاندند که ما انسان ها در زیرِ جهنم ساخته ایم. چرا این کار را می کنیم؟ چون انتخاب کرده این به جای زندگی در واقعیت؛ در رویا زندگی کنیم.
این کتاب را هرگز فراموش نخواهید کرد.
-درن آرنوفسکی
      

لیست‌های مرتبط به مرثیه ای بر یک رویا

یادداشت‌ها

کتاب «مرثی
          کتاب «مرثیه‌ای برای یک رویا» (۱۹۷۸) روایتگر زندگی چهار انسان، در بازه زمانی سه فصل تابستان، پاییز و‌ زمستان است.
«هری گلدفارب» سفید پوست، «مایرون سیلور» معشوقه هری، «تایرون سی. لاو» دوست هری و سیاه پوست، «سارا گلدفارب» مادر هری.
یک شخصیت اصلی هم در کتاب وجود دارد. شخصیتی که تاثیر مستقیمی بر شخصیت های کتاب می‌گذارد و آنها را به شخصیت‌های مکمل خود تبدیل می‌کند. این شخصیت با دامی از جنس رویا قربانی‌هایش را خام خود می‌کند. آرام آرام به عمق روح آنها نفوذ کرده و در نهایت آنها را از بین می‌برد. این هیولای ویرانگر، اعتیاد نام دارد.
البته داستان صرفا راجب مواد مخدر و معتادان به معنای عام کلمه نیست. بلکه به ما نشان می‌دهد که انسان‌ها فارغ از سن، جنسیت، نژاد و روحیات مختلف می‌توانند با این پدیده مخرب درگیر شوند.
به شخصه من از انتخاب چنین سوژه ای لذت بردم. روایتی جسورانه و صریح و تلخ از قربانیان پدیده اعتیاد.
البته جسارت و صراحت از ویژگی های عمده آثار نویسنده این کتاب یعنی «هوبرت سلبی جونیور» (۱۹۲۸-۲۰۰۴) است. وی کتاب مطرح دیگری دارد با عنوان «آخرین خروجی به بروکلین» (۱۹۶۸) که به خاطر مسائل تابوشکنانه در ایتالیا ممنوع شد و در بریتانیا تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. کار به جایی رسید که «آنتونی برجس» (نویسنده بریتانیایی کتاب «پرتقال کوکی») از این کتاب در برابر انتقادات دفاع کرد.
از لحاظ فرهنگی و تاریخی هم کتاب پیام‌های مهمی دارد.
توصیف پدیده اعتیاد و پیامد آن برای انسان در حال حاضر قابل انطباق بر اکثر جوامع انسانی است زیرا این پدیده جنبه ای جهانی دارد. معتاد آمریکایی در مقابل معتاد ایرانی بگذارید. شاید صرفا مخدرهای متفاوتی را استفاده کنند و گرنه از بسیاری از جهات در جهان مشترک اعتیاد به سر می برند و دارای ویژگی های یکسانی هستند.
اما برای آمریکایی ها پیام ویژه‌ای دارد. کتاب عملا مفهوم «رویای آمریکایی» را با چالش مواجه می کند.
«رویای آمریکایی» اشاره به باوری دارد، مبنی بر اینکه کشور ایالات متحده آمریکا، سرزمین فرصت ها، یک نظام سرشار از برابری و آزادی است، که هر انسانی فارغ از نژاد، مذهب، ثروت و جنسیت تنها با اتکا با توان خود و شایستگی های فردی می تواند در آن پیشرفت کند و به ثروت، موقعیت اجتماعی و رویاهایش برسد.
در داستان هم شخصیت ها هر کدام رویایی دارند. بدنی زیبا و محبوبیت، موفقیت مالی و ثروت، رفاه نسبی و آرامش، کسب شایستگی و موقعیت اجتماعی. شخصیت ها این رویاها را با کمک مخدر در مغزشان نشخوار می کنند و امیدوارند در بستر «رویای آمریکایی» به تحقق آرمان‌های خود برسند. تا اینکه در داستان با نژادپرستی سازمان یافته، سیستم بهداشتی-درمانی ناکارآمد، بهره کشی جنسی از زنان و سرمایه داری قلدرمابانه رو به رو می شوند و لای چرخ دنده های این نظام بی رحم له می شوند. نویسنده آگاهانه این مشکلات جامعه آمریکایی را مطرح می کند.
از کتاب دو ترجمه فارسی وجود دارد. یکی همین ترجمه خانم «هما قناد» از انتشارات میلکان و دیگری ترجمه «آرش پور دانا» و «امیررضا احمدی» از انتشارات افق بی پایان. من به ترجمه دیگر دسترسی نداشتم که راجب آن نظر بدهم اما خانم هما قناد نسبت به دو مترجم دیگر پر کار تر هستند. ترجمه کتاب هم از نظر من خوب بود.
و اما اقتباس از کتاب.
از این کتاب یک فیلم سینمایی با همین نام به کارگردانی «دارن آرنوفسکی» در سال ۲۰۰۰ میلادی ساخته شد. فیلمی تاثیر گذار که تحسین منتقدان و مخاطبان را به همراه داشت. «هوبرت سلبی جونیور» هم در ساخت فیلمنامه مشارکت داشته و علاوه بر آن حضوری افتخاری در فیلم به عنوان بازیگر دارد. فیلم مانند کتاب از بعد روانشناختی به روایت داستان می پردازد و با استفاده از بازی قابل قبول، فن فیلمبرداری و تدوین متنوع و جذاب و البته موسیقی بی‌نظیر مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد.
تنها خرده ای که می توان به فیلم گرفت، نپرداختن کامل به روحیات و انگیزه شخصیت های داستان، آن هم به خاطر مدت زمان کم فیلم (۱۰۲ دقیقه)، است. به جز شخصیت سارا، بقیه شخصیت ها به شدت تک بعدی جلوه می کنند. البته این مشکل با خواندن داستان قبل از دیدن فیلم حل می شود.
سکانس پایانی فیلم با قطعه معروف "Lux Aeterna" تاثیر عمیقی بر تماشاچی خواهد گذاشت. به نحوی که این پایان تلخ را فراموش نخواهد کرد.
در نهایت بهتر است بدانید هم کتاب و هم فیلم داستانی تلخ و فراواقع‌ گرا آمیخته به برهنگی، خشونت و سوءاستفاده جنسی دارند و شاید برای هر کسی خوشایند نباشد.
در اخر مطالعه کتاب و تماشای فیلم را به افرادی که به هر نسبتی با پدیده «اعتیاد»، ارتباط دارند، توصیه می کنم.
        

14