نه فرشته نه قدیس

نه فرشته نه قدیس

نه فرشته نه قدیس

ایوان کلیما و 1 نفر دیگر
4.2
11 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

11

ناشر
آگه
شابک
9789643293000
تعداد صفحات
328
تاریخ انتشار
1394/7/8

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        صبر کردم.
دیشب شوهرم را کشتم. با مته دندان پزشکی کاسه سرش را سوراخ کردم. صبر کردم ببینم از جمجمه اش کبوتر می پرد بیرون یا نه، اما به جای کبوتر یک کلاغ سیاه بزرگ بیرون پرید.
خسته، یا به عبارت دقیق تر، بی هیچ میل و رغبتی به زندگی از خواب بیدار شدم، همچنان که پا به سن می گذارم علاقه ام به زندگی کم می شود آیا به عمرم هیچ وقت میل خیلی زیادی به زندگی داشته ام؟ مطمئن نیستم، اما سابق بر این مطمئنا نیروی بیشتری داشتم. و نیز آرزوهایی. آدم مادام که چشم انتظار چیزی است زندگی می کند.
امروز شنبه است. وقت دارم در عالم خواب و خیال به سر ببرم و خون دل بخورم.
(از متن کتاب)
      

یادداشت‌ها

عادی و آسی
          عادی و آسیب‌پذیر

چند وقتی از بهار پراگ گذشته و بساط دیکتاتوری سرخ به‌نوعی برچیده شده اما شهر آبستن روایت‌های تلخ و پیاپی است. مردم متأثر از تجربهٔ اندوه، از جنگ و اشغال گرفته تا نسل‌کشی و انقلاب، بر مرز بودن و نبودن زندگی می‌کنند؛ کسانی که در سایۀ جنگِ تمام‌شده پیِ آزادی و سعادت‌اند. جنگ در چک تمام شده اما همه‌چیز با جنگ تمام نمی‌شود. میراث جنگ سرخوردگی است که تلاش برای قطع پیوند و ارتباطش با زمان حال بی‌ثمر است. زخم‌های نامرئیِ جنگ که هرگز التیام نمی‌یابد و در دنباله‌اش پرسش‌هایی مدام از ذات زندگی و معنای زیستن پیش کشیده می‌شود. پرسش‌هایی که به طوفان می‌ماند و زمانیکه در ذهن پا بگیرد نظام ارزش‌ها و باورهای درونی‌شده را زیر و زبر می‌کند. در چنین بستری، ایوان کلیما شخصیتی می‌سازد عادی و آسیب‌پذیر اما بسیار زنده: زنی میان‌سال و مأیوس که در شرایط آشوب‌زدهٔ پس از جنگ عشق را تجربه می‌کند؛ عشقی که دریچه‌ایست به روزمرگی‌های بی‌پایان او. گذشته برای او گلدانی‌ خالی‌ست انباشته از هیچ که مفهوم زندگی‌ را پوسانده و راه نفسش را گرفته. مادری‌ست شکست‌خورده و سردرگم دربه‌در فهمیدن معنای زندگی. و این پرسش در صفحات کتاب کم‌کم شکل می‌گیرد: وقتی همه‌چیز بیهوده است، زندگی به چه کار می‌آید؟ زندگی زیر پرچم آرمانخواهی پدران که تنها دستاوردش هموار کردن جادۀ کشتار بود چه ارزشی دارد؟ برای نسلی که لطمه‌های رشد سرمایه‌داری را لمس کرده و ثروت مهم‌ترین رکن زندگی‌‌‌اش شده، زیستن چگونه معنا می‌شود؟ مگر نه اینکه بدرقهٔ عزیزان تا پشت اتاق‌های گاز مواجهۀ هر روزه با مرگ است؟ پس تکلیف زندگی بازماندگان چه می‌شود؟ وقتی باور به هر حقیقتی متزلزل شود معناباختگی، یأس و مرگ، شقیقهٔ حیات را نشانه می‌گیرد و این بی‌اطمینانی و تردید وحشتی به بار می‌آورد که به خودفراموشی و دست‌آخر ناتوانی در شناخت درون و بیرون راه می‌برد. اما به نظر می‌رسد که تنها باور مهم نیست، بلکه حقیقتی ساده در پس آن وجود دارد که غالباً در بطن احساسات کور و ایده‌های خطرناک مخفی‌ست: پذیرفتن خود و دیگری، حتی اگر از سر استیصال برای گذار از گذشته باشد. نیز درک این مسئله که حرمت‌گزاری به زندگی در گرو حرمت‌گزاری به حیات درونی بشر است، و پذیرش اینکه هیچ‌کس قادر به نجات‌ آدمی نیست مگر خودش. چرا؟ معلوم است: چه پیش از جنگ چه حین جنگ چه پس از جنگ، نه فرشته‌ای در کار است، نه قدیسی.
        

0

hatsumi

1402/3/4

          داستان در مورد زندگی زنی هست که دخترش درگیر مواد مخدر میشه و همسری که ازش جدا شده بود  رو  در اثر  سرطان از دست میده ، و با یک فرد جوان تر از خودش وارد رابطه شده ،در داستان روای ها عوض میشند و این خیلی کمک کرده که داستان دلنشین تر بشه چون وقتی راوی فقط کریستیانا هست داستان حس خاطره گویی رو میده و اون عوض شدن راوی به دخترش و مردی جوانی که باهاش در ارتباطه باعث پویاتر شدن داستان شده .کتاب ترجمه خیلی خوبی داره درسته که موضوع داستان یک جورایی کلیشه ای و عادیه اما نوع روایت و بیان داستان اون رو به یه اثر خوب تبدیل میکنه فکر میکنم ابتدای کتاب در حد یک اثر عالی هست طوری که شما  مشتاق به خوندن بیشتر میشید  اما اواسط داستان یکم خسته کننده میشه و این احساس رو به من میداد که نویسنده بیخودی داره زیاده گویی میکنه اما اواخر داستان دوباره سیر عالی داستان بهش برمیگرده ،روی هم رفته اثر خوبی بود و من دوستش داشتم اما عالی ترین نیست ،اثر قبلی نویسنده یعنی روح پراگ رو خیلی دوست داشتم و یه اثر عالی بود اما این اثر بنظرم یه کار متوسط بود و اسم اثر خیلی اونو گیرا کرده شما با این پیش زمینه میرید جلو که یک اثر عالی روبروتون هست اما بعد یکمی دلسرد میشید
        

0