«جایی آن طرف پرچین» عنوان رمانی انقلابی و در گروه سنی نوجوان با زاویه دید اول‌شخص است که در شانزده فصل و به قلم نیلوفر مالک به رشته تحریر درآمده است. در این رمان به ارتباط آدم‌ها در یک شهرک دورافتاده و نظامی پرداخته شده است. داخل پرچین نمادی از اسارت است و بیرون و آن سوی پرچین نماد آزادی و آتش آن سوی پرچین نشان از شعله‌ور شدن آتش انقلاب درون نوجوان‌هاست. دنیای کوچک شهرک داستان، نمادی از ایران بزرگ است با شخصیت‌های متعدد و نماد آدم‌هایی که با تربیت همان سیستم بزرگ شده‌اند و طرز فکر و عملکردشان نیز به همان شکل است. آن‌ها زورگویی و سوءاستفاده از پایین‌دست را از بزرگ‌ترهایشان آموخته‌اند.  این رمان، نوجوانان امروز را کمی با مسئلۀ نفت و سوءاستفاده کشورهای دیگر آشنا می‌کند، حس کنجکاوی و تحقیق آن‌ها را در این موضوع برمی‌انگیزد و به او یاد می‌دهد که در برابر ظلم و سوءاستفاده دیگران بایستند.
        

          خانه ی شهرکی با پرچینی سر سبز و زیبا در جنوب کشور و درختان کنار و دنیای کودکی دخترکی که دلسوز برادر است سوالات زیادی هم در ذهن دارد، 

ماجرای "جایی آن طرف پرچین" را رقم می زند.

این داستان در دهه پنجاه اتفاق می افتد و داستان دختری ده ساله با نام بیتاست که با مادر و برادر یازده ساله اش، بهرام در خانه دایی شان زندگی می کند.

آنها با همبازی های زورکی شان یعنی شهاب و ستاره که فرزندان سرهنگ گشتاسبی، هستند چالشهایی دارند. عطا، گماشته ی دایی سروان، هم چند باری در این درگیریها از آنها حمایت کرده و این مسئله زمینه ی انتقام جویی شهاب را فراهم کرده که ماجراهای این داستان را رقم می زند.


 نیلوفر مالک، نویسنده ی "جایی آن طرف پرچین"، به خوبی جو سیاسی دهه پنجاه را در خلال ماجراهای داستان بیان می کند و با طرح داستانهایی نمادین از زبان معلم مدرسه و یا از زبان شوهر خاله بچه ها؛ به خوبی مفاهیم استعمار و وابستگی را برای بچه ها جا می اندازد.

اگر می خواهید نوجوانتان را با مفهوم انقلاب آشنا کنید، حتما این کتاب را برایش تهیه کنید.


        

          قلمی روان و جذاب. 
توصیفات از محله‌های جنوب شرق کشور خیلی به واقعیت نزدیک بود. 
        

          کتاب خوبی بود دوستش داشتم 
فقط،از زمانی که داستان روایت می‌شد زیاد خوشم نمی آمد 
ایده جالبی داشت و داستان هم می‌توانست طولانی تر باشد 
        

          داستانی کوتاه و شیرین از روزهای مبارزه؛ روزهایی که بچه‌ها را یک‌شبه مرد می‌کرد..