کتاب خیلی منحصر به فرد و خاصی بود که به شدت باهاش همزاد پنداری میکردمم
همیشه توی ذهن و خیالم با تله پاتی با شخصیت های موردعلاقم حرف میزنم و حس میکنم که اونا هم باهامن
و خب بقیه فکر میکردن که خُل شدم_راستش شاید خودمم این حسو داشتم
ولی وقتی این کتاب رو خوندم فهمیدم که تنها کسی نیستم که این کارو میکنه.به سفر توی کتابا میگن کتاب گردی.کلمه جدیدی که باید به جای خیال پردازی ازش استفاده کنیم.
ولی میدونین چی ذهنمو مشغول کرده؟اینکه واقعا کتاب گردی ممکن باشه!میدونم یکم غیر منطقی به نظر میاد اما تیلی تونست.خب شاید منم بتونم!کی میدونه؟!
حتی اگه واقعا نتونم توی کتابا باشم، من بازم توی ذهنم کتاب گردی میکنم_تا وقتی که پیر بشم و به عالم ارواح بپیوندم!