ژاک و اربابش

ژاک و اربابش

ژاک و اربابش

میلان کوندرا و 1 نفر دیگر
3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

1

شابک
9645512867
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1389/11/2

توضیحات

        
در پی تهاجم شوروی سابق به چکسلواکی در 1968 و " بگیر و ببند" هایی که در پی داشت، میلان کوندرا در لیست سیاه قرار گرفت و ممنوع القلم شد و به دلیل محرومیت از چاپ کتاب هایش امکان گذران زندگی را از دست داد. چند تن از دوستانش در صدد یاری به او بر آمدند. از جمله، یک کارگردان تئاتر پیشنهاد کرد تحت پوشش نام او، نمایشنامه ای با اقتباس از " ابله" داستایوفسکی برای اجرای صحنه بنویسد. کوندرا در پی بازخوانی اثر متوجه شد حتی به قیمت مردن از گرسنگی، چنین کاری از او ساخته نیست. با داستایوفسکی جور در نمی آید. اما در عوض به سرش زد " ژاک قضا و قدری" دیدرو را به صورت نمایشنامه در آورد. کارگردان موافقت نکرد، اما میلان کوندرا اهمیتی نداد و این گونه بود که " ژاک و اربابش" براساس " ژاک قضا و قدری" دیدرو اما با برداشت شخصی میلان کوندرا نوشته شد. ژاک و اربابش یک اثر کم  نظیر در ادبیات نمایشی، یک واریاسیون درخشان و در عین حال مفرح است و هر چند از دیدرو الهام گرفته اما به کوندرا تعلق دارد. ژاک و اربابش نخست در یوگسلاوی و سپس در یونان و آلمان و سوئیس بر روی صحنه رفت و در فرانسه مدت ها روی صحنه ماند و در همان جا نیز برندة جایزه شد.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ژاک و اربابش

ژاک و اربابش
بریدۀ کتاب

صفحۀ 4

در سومین روز اشغال، با اتوموبیل از پراگ به بوده‌یوویتس می‌رفتم... یک‌جا اتوموبیلم را نگه داشتند و سه سرباز شروع به گشتن آن کردند. وقتی عملیات تمام شد، افسری که دستور تفتیش را داده بود، به زبان روسی از من پرسید حالتان چطوره؟ سوالش طعنه‌آمیز یا از سر سوءنیت نبود. درست برعکس. او دنبال حرف خود را گرفت «همه این‌ها یک سوءتفاهم بزرگ است، ولی درست خواهد شد. شما باید درک کنید که ما عاشق چک‌ها هستیم. ما عاشق شما هستیم!» هزاران تانک نواحی روستایی را نابود کرده بودند، آینده کشور تا قرن‌ها به خطر افتاده بود، رهبران چک را دستگیر کرده و ربوده بودند، آن وقت یک افسر اشغالگر به آدم ابراز عشق می‌کند. خواهش می‌کنم منظورم را درک کنید: او هیچ تمایلی به محکوم کردن اشغال نداشت، حتی یک ذره. همه‌شان کم و بیش مثل او حرف می‌زدند، رفتارشان نه بر مبنای لذت آزاردوستانه غارتگرها، بلکه بر پایه نمونه قدیمی کاملاً متفاوتی استوار بود که همانا عشق یک‌طرفه باشد. چرا این چک‌ها (که ما اینقدر عاشقشان هستیم!) از زندگی با ما، آن جور که شیوه ما است خودداری می‌کنند؟ حیف که مجبوریم معنای عشق را با تانک یاد آن‌ها بدهیم!

1

یادداشت ها