نمیدانم به خاطر ضعف ترجمه بود یا چی، بعد از آب شدن یخ رودخانه، انسجام معانی حفظ نشده بود. 
        

          تا به حال شده هر روز به طبیعت نگاه کنید و ببینید چقدر با دیروز متفاوت است ، میشود این طبیعت یک درخت، غروب خورشید و یا یک رودخانه باشد. رودخانه شبیه به زندگی است .. در حال گذر و هر روز با روز دیگرش متفاوت است. این را رونی که در کنار رودخانه زندگی میکند ، بسیار خوب فهمید،. فهمید که حتی حالات روحی انسان هم در گذر هستند ، گاهی باید فرصت داد و تجربه های جدیدی کرد... 
        

          روایت کودکی که احساساتش به حالت‌های مختلف رودخانه تشبیه شده. کتاب بسیار مناسبی برای شناخت احساسات و درک احساس است؛ اگر نشانه‌های واضحی از سبک زندگی غربی نداشت.
        

          رونی دوست دارد همیشه به کنار رودخانه برود ...
کتاب با تشبیه احساسات کودک به حالت های مختلف رودخانه سعی کرده درک آنها و زودگذر بودنشان را به مخاطب نشان دهد. اما این پایان کار نیست. در نیمه کتاب، به کمک تصاویر، با احساسی عمیق یعنی مواجهه با سوگ روبرو می‌شویم که به این سادگی از بین نمی‌رود.
نویسنده مفاهیم عمیق و سنگینی را به کمک یک داستان ساده و کودکانه و با استفاده مناسب و بجا از تصاویر زیبا و چشم نواز منتقل کرده است. مفاهیمی مثل درک احساسات گوناگون، مواجهه با سوگ، همزیستی و آموختن از طبیعت، مهربانی و بخشندگی، گذر زمان و ناپایداری دنیا و...
کتاب مناسب گروه سنی ب است اما برای بزرگترها هم بسیار آموزنده خواهد بود.
        

          به نظرم مناسب کودک نیست 
استعاره رودخانه خیلی دور از ذهن هستش
        

          بنظرم کتاب حساسی بود؛ یعنی باید مراعات خیلی چیز هارو کرد و سنجید آیا مناسب کودک هست یا نه؟ آیا من به عنوان تسهیل کننده میتونم کنار کودک بمونم و نزارم توی غم داستان غرق بشه یا نه؟
با اینکه اشاره مستقیمی بهش نشد، من که از مرگ چارلی خیلی غمگین شدم.
بطور کلی اگر بدونید چطور به کودک کمک کنید که داستان رو درک بکنه، کتاب مناسبیه ولی اگر قراره بخونید و رد شید نخونید بهتره.