کتاب بسیار زیبایی به زبان اسب حضرت علی اکبر، از ماجرای عاشورا. این کتاب تصویر خوبی از حضرت علی اکبر به مخاطب می دهد و خواندنش خالی از لطف نیست.
        

          کل کتاب، گفتگویی است میان لیلا، مادر حضرت علی‌اکبر با اسب پسرش.
در جذابیت داستان همین بس که روزی که امتحانای ترم اولمون تموم شد، اومدم خونه. نشستم تو اتاقم خوندم. و بعد از یک ساعت و نیم تمومش کردم و از جام بلند شدم!!

پ.ن: از اون کتاباییه که هنگام مطالعه باید یه جعبه دستمال کاغذی کنارتون باشه ((:
        

          سلام و نور.
پدر، عشق و پسر ، داستان گوشه‌ای از وقایع عاشورا از زبان اسب حضرت علی اکبرعلیه‌السلام  است.
زاویه‌ی دید داستان و صحنه پردازی  روز واقعه به غایت گیرا و جذاب  ساخته و پرداخته شده.
توصیه می‌کنم از این زاویه نیز داستان عاشورا  را بخوانید. حدیث عشقی که از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است.
        

          خواندن این کتاب یکی از خاطرات شیرین نوجوانی من است.
از زبان اسب علی اکبر
        

          کتابی که داستانش در اوج معراج اتفاق می‌افتد. جایی فراتر از آسمان. میان پدر و پسری که به زودی خودشان بخشی از این بهشت باشکوه خواهند شد...
        

          من این کتاب رو صوتی و با صدای خود اقای شجاعی گوش دادم و اشک ها ریختم...
        

          شکل زیبایی از ارائه مذهب و زندگی امامان.اونقدر جذاب که من شب ها برای دخترم میخوندم.و برای هردوی ما مسحور کننده بود 
        

          بعد از تو خاک بر سر دنیا...
        

          تا به حال شرح یک واقعه را از زبان یک حیوان شنیده اید؟ تا به حال داستانی خوانده اید که یک حیوان بخواهد از صاخب خودش و‌خوبی هایش و تمام آنچه که بر او گذشته است بگوید؟ راستش من نخوانده بودم و این کتاب اولین کتابی بود که در این زمینه خواندم. واقعه ی عاشورا از زبان اسب حضرت علی اکبر. کتابی کوتاه، ولی پر از محتوا!
        

          انگار که هر محرم،شبِ هشت خواندنش فریضه شده باشد.
اسم کتاب به خوبی بیان‌کننده فحواست،پدر و پسر و عشق بی‌مثالی که میانشان است.رابطه‌ای که شبیه عاشق و معشوق،مرید و مراد و کفر است ولی می‌گویم عبد و معبود است.کتاب،به شیوه‌ی به شدت دلناکی تصویرگرِ این رابطه است.از زبان اسبِ حضرت علی‌اکبر روایت می‌شود برای مادر حضرت که در کربلا حضور نداشته.
کتاب روضه است.انقدر لطیف و دلناک نگارش شده که بلاشک با  چشم‌های تار میزبان خطوط کتاب خواهید بود.گمان می‌کنم که سید باوضو نشسته و خط به خط نوشته که از سیاهی کلماتش این‌چنین راهی باز می‌شود درون سرخی قلب،
و سرانجام خواننده می‌رسد به این که پشت بند پدر فریاد کند که حقا،خاک بر سر دنیا پس از تو علی....

می‌شد که بیش‌تر درباره شخصیت و فضایل حضرت علی‌اکبر لابه‌لای خطوط کتاب پرداخته شود.چقدر او را کم می‌شناسیم.اویی که نقل است روز قیامت بقدری از شیعیان شفاعت می‌کند که دیگر نوبت به اباعبدالله نمی‌رسد.
و السلام علی علی بن الحسین...
        

          کتاب پدر،عشق و پسر اثر سید مهدی شجاعی است که درباره حضرت علی اکبر و رابطه بین او و امام حسین و نحوه ی شهادتش از زبان اسب این حضرت برای مادرش لیلا روایت می کنه.اسبی که از پیامبر (ص) به امام حسین(ع)رسیده و امام حسین(ع)این اسب را به حضرت علی اکبر داده است.
داستان جنگ حضرت علی اکبر در کربلا و اتفاقی که بعد از شهادت این حضرت در میان اهل بیت امام رخ داد را این اسب توسط چشمانش برای لیلا مادر حضرت علی اکبر تعریف میکند.این کتاب کم حجم برای کسانی که دوست دارن بیشتر از حادثه کربلا بدانند گزینه مناسبیه.
        

          میانگین زمان مطالعه: ۹۰ دقیقه 
نکات منفی کتاب: 
فونت کتاب کوچک بود و کمی چشم را اذیت می‌کرد
صفحات خالی کتاب زیاد بود و بنظرم در مصرف کاغذ اسراف شده بود تا حدی.
اینکه شرح حال و مقتل از دید و زبان اسب بود اصلا ملموسانه نبود ؛ انگار یکی از اشخاص حاضر در ماجرا( آقا) در حال بازگویی خاطراتش بود.
نکات مثبت: 
توصیف ها بسیار زیاد بودند و از بین آنها می‌شد خیلی تشبیهات قوی دید. 
لحن کتاب روان بود و همین در کنار محتوای قابل فهم کتاب را خوش‌خوان می‌کرد.
نویسنده شخصیت اصلی و مورد بحث را با شخصیت های دیگر(چه حاضر و چه غایب در واقعه) خیلی خوب پیوند داده بود.
ده مجلس داشتن کتاب تداعی گر دهه محرم و انتخاب به جایی بود.
ایده قرار دادن اسب به عنوان راوی خلاقانه بود.
        

          اینکه بخواهی ماجرایی را که از کودکی شنیده‌ایم‌ به رشته تحریر دربیاوری‌ و خواننده را متقاعد کنی که همراهت باشد هنری است که آقای شجاعی دارد. ابزار او در این کار انتخاب بدیع‌ راوی‌ است. کسی که در صحنه‌های مختلف حضور دارد و تا حالا از زاویه دید او نگاه نکرده‌ای‌...
        

          کتابی که نزدیک صد بار خوندمش و هربار هم انگار بار اول بوده.  کتابی درباره ارتباط حضرت علی اکبر و امام حسین(ع) 
نویسنده در این کتاب از یک راوی خاص استفاده کرده.
اسب حضرت علی اکبر که همه ماجرای کربلا رو برای لیلا مادر حضرت روایت می‌کنه.
زبان شاعرانه و عبارات لطیف و حجم کم کتاب رو هزاربار خواندنی‌تر کرده.

        

          یه کتاب کوچک اما بزرگ... یه رابطه پدر فرزندی عجیب... اصلا نتونستم کنارش بذارم، یه باره خوندمش... انقد چیزی میشه نوشت و نمیشه... انقد میخوام بگم و نمیتونم... انقد... انقد...
        

          یک روایت تلخ، یک روایت نفسْ‌بُر از از دست دادن پسر. جلوی چشمان.
روایت تلخ‌ترین آه ِحسین‌بن‌علی از دیدن علی، پسر بزر‌گ‌ترش. در میدان جنگ. لحظه‌های آخر.
بخانید و بسیار بگریید.
        

          چقدر گريستم در مطالعه اين كتاب حقا كه روضه اي جانسوز است.انشاالله هر سال دهه اول محرم خواهم خواندش و خواهم گريست ياحسين يا علي اكبر
( و با گوشهاي خودم از ميان گريهايش شنيدم كه:دنيا پس از تو نباشد.بعد از تو خاك بر سر دنيا)
        

          چندین سال پیش اینو خوندم و از جذابیت و روانی قلم نویسنده خیلی کیف کردم و کتابو زود تموم کردم. داستانش مذهبیه و نوع نگاهش و تفسیرایی که از موقعیت ها داره خیلی برام  تازگی داشت...
        

          نثری ادبی و زیبا در مورد رابطه بین امام حسین ع و حضرت علی اکبر
با داستانی خیالی از زبان اسب ان حضرت
        

          کدام نخلی‌ست که بیفتد و کودکانی که در حسرت صعود از آن بوده اند، دوره اش نکنند و شاخ و برگ هایش را به لجاجت نشکنند؟!