نظرها (4)

سودآد

سودآد

2 روز پیش

آن هنگام که نفس هوا می شودما ایوب نبودیماز قیطریه تا اورنج کانتی

برای کادر درمان|تقدیم به تن های تنهای بیماران

5 کتاب

هشدار🚫 اگر دل نازکی دارید، آزارش ندهید. خواندن این کتاب‌ها قلبتان را مچاله می‌کند. رستگاری در این صفحات، برای دل‌های نازک نیست؛ باور کنید.🚫 . . . بخوانید تا بفهمید: آدم‌ها مریض به دنیا نمی‌آیند. مریضی تنها تن آدم را آب می‌کند، اما روحشان، شخصیتشان، همان است؛ حتی محترم‌تر از پیش. بخوانید تا یاد بگیرید که در عیادت‌ها، نگاه‌ها گویاتر از زبان‌ها حرف می‌زنند. آن آدمی که بر تخت افتاده، همه چیز را می‌فهمد؛ حتی بهتر از ما. همه‌ی لبخندهای تصنعی، همه‌ی «ان‌شاءالله خوب می‌شوی»‌های الکی، همه‌ی آن حرف‌هایی که «شفا دست خداست» و ذره‌ای ایمان در آن‌ها نیست، همه را می‌فهمد. کادر درمان بخوانند؛ آن‌هایی که مرگ برایشان بیش از زندگی تکرار شده است. بودن، بودن، بودن... و ناگهان نبودن؛ شده است برایشان عادت. یادشان رفته که آدم‌ها فقط جسم روی تخت نیستند. چیزی ورای این تن رنجور در آدم‌ها هست؛ چیزی که اگر نشد کالبد زمینی را نجات داد، می‌شود آن ماورای تن را خوشحال کرد،به دادش رسید. حتی می‌شود به جای نجات مریض، به داد همراهانش رسید؛ همراهانی که کسی از دردهایشان نمی‌پرسد. شاید تنها سعدی فهمیده بود که همراه بیمار بودن چه دردی دارد: "شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست / چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست." ✓لیست در حال بروزرسانی است...

190
4

13

(0/1000)

نظرات

روشنا

روشنا

2 روز پیش

لیست جالبیه و  اون‌جایی که گفتید کادر درمان بخونن برام جالب‌تر بود.
امیدوارم روزی روایت‌هایی از مواجهه کادر درمان با بیماران و بیماری هم داشته باشیم اما باور کنید برای خود کادر درمان مسئله جور دیگه‌ای سخته... برخلاف چیزی که شاید رسانه‌ها نشون میدن که انگار کادر درمان آدم‌های بی‌رحمین یا دوست دارن بی‌رحم باشن؛ اصلاً این‌طور نیست. 
اگه براشون مرگ عادت نشه، اگه نتونن فراموشش کنن، دیگه نمی‌تونن حتی یه روز به کارشون ادامه بدن. اولین باری که من و یکی از دوستام رفتیم ICU، نیم ساعت نشده بود که یه مریض ایست قلبی کرد یا به اصطلاح کد خورد. صحنه‌ی احیا و نیم ساعت تلاش برای زنده نگه‌داشتن یه نفر به حدی برای هردومون سنگین بود که تا چند روز اضطراب داشتیم. در واقع در این جور رشته‌ها شما یاد می‌گیرید و بهتون یاد میدن احساساتتون رو از کارتون تفکیک کنید.
3

2

سودآد

سودآد

دیروز

کتاب آن هنگام که نفس هوا میشود و مرگ با تشریفات نویسنده هاش دکترن دوست داشتید بخونید.اون سه تای دیگه از دیدگاه مریضا روایت میکنه

من خودم  جزو کادر درمانم.منظورم از چیزی که نوشتم خدای نکرده این نبود که بگم  احساس ندارند.فقط تذکری بود به همکارام که دچار روزمرگی، اون هم درمورد درد کشیدن آدمها نشن.

بنظرم این تفکیک احساس از تخصص ربطی به  مبحث درمان نداره.توی هر شغلی شما با تخصص و اطلاعاتت کار میکنی فقط بنظرم مهمترین فرق درمان با بقیه شغل ها اینه از قضا شما باید احساست رو نه که تفکیک کنی،مدیریت کنی.
اصلا لازمه کادر درمان بودن با احساس بودنه .احساس چیزیه که به شما انگیزه میده تا این مسیر سخت و پر درد رو ادامه بدید.شبیه مادری که احساسات نه تنها نقطه ضعفش نیست تازه قدرت هم میده تا با بی خوابی ها وبی احترامی های بچهاش کنار بیاد
 

1

روشنا

روشنا

دیروز

ممنون از پیشنهادتون ✨
آره واقعاً قبول دارم که نباید بی‌احساس یا حتی دچار روزمرگی شد. ولی شاید واکنش شما به عنوان کادر درمان مثل بقیه‌ی افراد نباشه و بیمار فکر کنه شما بی‌احساسید. مثل وقتی که مثلاً از مشکل پیش شما میگن و شما راه‌حل می‌دید و خیلی احساسی صحبت نمی‌کنید. بیشتر منظورم از این نظر بود.
من که از فضای درمان تقریباً دور شدم ولی کلاً انقدر این کار درمانی سخت و حساسه که بتونید هم احساس و زندگی شخصیتون رو مدیریت کنید هم به بیماران حس بدی ندید که واقعاً امیدوارم خدا خودش کمک کنه. موفق باشید :)
@saudade 

1

سودآد

سودآد

دیروز

بله واقعا قبول دارم خیلی سخته
با حرفتونم موافقم  فکر میکنن ما باید مثل خودشون رفتار یا سوگواری کنیم.حتی بعضی وقتا اگر بعد از احیای مریض می‌رفتیم آب میخوردیم.متهم میشدیم ب اینکه چقدر بی احساسیم.درک نمیکردن ما هر روز با این چیزا مواجهیم از طرفی کمبود نیرو هست وفشار کاری  هم خیلی بالاست .

خدا خودش قوت بده برای ادامه مسیر
@roshana. 

1