دونده هزارتو؛ وطن همیشگی اما پر رنج من!

این مجموعه خانه اول من است... مگر میشود جایی بروم و از دونده هزارتو عزیزم سخن نگویم؟ این کتاب بی شک وطن حقیقی من است! پناهگاهی برای دور شدن از این جهان! وطن من پر از درد است اما مگر میشود انسان از منزلش متنفر شود؟ دونده هزارتو منزلی است که مرا تبدیل انسانی جدید کرد! از خودمم ممنونم که آن روز تصمیم گرفتم اول کتابش را بخوانم و خودم را بدون دانستن از زیبایی وصف نشدنی این جهان؛ دعوت به دویدن در میان پیج و خم ها کردم! الکی نبود که این دختر تبدیل به ننه نیوت شد:)