یادداشتهای محمدرضا خراسانی زاده (820)
1403/9/17
4.4
9
در جلد 9، ایلیا موفق به رساندن پادزهر به همکار پروفسور میشود. همزمان در شهر مردم نسبت به شرای پیش آمده دست به اعتراض زدهاند. افرادی از سمت ناتان بین معترضین نفوذ کردهاند و اعتراض مسالمت آمیز مردم را تبدیل به آشوب گستردهای میکنند و به سمت ماموران و پایگاههای انتظامی یورش میبرند تا شهر را در اختیار بگیرند. ایلیا هم به میدان میرود. در این بین ناتان پیغام مهمی برای همه میفرستد...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1403/9/17
4.4
3
در جلد 8، ایلیا که به کارخانه تولید مواد غذایی مشکوک شده بود، به انجا میرود و پروفسور را پیدا میکند. پروفسور که توانسته بود پادزهر بیماری فراگیر در شهر را پیدا کند و در درگیری با ماموران حفاظتی کارخانه زخمی شده بود، پادزهر را به ایلیا میسپارد تا به دست یکی از شاگردانش برساند تا بتواند واکسن عمومی این بیماری را بسازد. حالا ایلیا هم باید از سد ماموران امنیتی بگذرد...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1403/9/17
وضعیت شهر مدام بدتر میشود. ایلیا پس از یک عملیات موفقیت آمیز، با مساله جدیدی مواجه میشود. در ابتدا چند نفر از مردم تبدیل به هیولا میشوند و یک آن تمام شبکههای تلویزیونی هک شده و تصویری از ناتان نشان داده شده که میگوید پادزهر و درمان این اتفاق دست ماست و شرط دادنش، تسلیم شدن تمام مسئولان شهری و دادن اختیار شهر به ماست....
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0