یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

        کتاب در مورد دختری حدودا 11 ساله به نام چارلی است که به واسطه زندانی بودن پدرش و افسردگی شدید مادرش، مجبور شده تا نزد خاله و شوهر خاله‌اش زندگی کند. او که پیش از این، هیچ ارتباطی با خاله و شوهرخاله‌اش نداشته، از اینکه از شهری پر امکانات به شهر کوچک و کم امکاناتی آمده اصلا راضی نیست.
در ابتدا با همه چیز از خاله و خانه‌اش گرفته تا مدرسه و همکلاسی‌هایش مشکل دارد. او به هربهانه‌ای آرزو می‌کند و مدام منتظر است تا آرزویش برآورده شود اما خبری نمی‌شود و مدام همه چیز برای او بدتر می‌شود.
تا اینکه هاوارد همکلاس و پسر همسایه چارلی تلاش می‌کند تا به او در کارها و اتفاقات مختلف کمک کند. چارلی ابتدا هاوارد را پس می‌زند اما رفته رفته با او و خانواده‌اش ارتباط نزدیکی برقرار می‌کند و تحت تاثیر آن‌ها قرار می‌گیرد...

این دست کتاب‌های تو فضای اعتماد به نفس نوجوانان و تلاش برای تغییر، اگر با سبک زندگی و فضای فرهنگی اجتماعی ما همخوان باشند، خیلی گزینه‌های خوبی برای پیشنهاد و معرفی هستند. حیف که بازار ترجمه در این زمینه از تالیف داغتره...