یادداشت محمدرضا خراسانی زاده
1403/9/19
کتاب در مورد دختری به نام مدیسون گینز است که به او مدی میگویند. مدی دختری 11-12 ساله است که چند سال قبل پدرش را در حادثهای از دست داده و حالا مادرش با مردی به نام استن ازدواج کرده است. مدی بسیار به پدرش وابسته بوده و هنوز هم مدام به او فکر میکند و بهخاطر فوت پدرش، دچار اضطراب و بدبینی نسبت به اتفاقات مختلف شده که به بهانههای مختلف مدام به پلیس زنگ میزند درحالیکه اتفاق خاصی نیفتاده. در همین شرایط، اخبار از ربوده شدن پسری به نام بیلی هولکامب میگوید و مدی چند ماه بعد از این اتفاق، با پسر جدیدی در همسایگیشان آشنا میشود. پسری به به شدت او را به یاد بیلی میاندازد و فکر میکند او همان بیلی گمشده است و تلاش میکند تا در کنار پذیرفتن ناپدریش و شرایط جدید خانوادگیش، این معما را حل کند. کتاب بسیار لطیف زیبا، پر از جزئیات واقعی از احساسات شخصیت اصلی دختر داستان نسبت به پدر فوت شدهاش، ناپدری جدیدش و دوستانش است. یک سیر بسیار مناسب دارد و به خوبی مسائل در کتاب پیش میروند و به نتیجه میرسند.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.