یادداشتهای مریم :) (30)
جا داره به شعر پرمغزی اشاره کنم🚶🏻♀️: "کبوتر بچه بودم مادرم مرد مرا ب دایه دادن، دایهام مرد منو با شیر گاو آموخته کردن ز بدبختی من گوساله هم مرد" 😐🤣 واقعن حکایت هورین و زن و بچه هاش بود چرا؟! واقعن چرا؟ کاش یکی از تالکین فقط میپرسید چرا! چرا انقده بدبختی براشون نوشتی؟ بابا بدبختی یکی دوتا .. اقلن ی راه نفس میذاشتی خوب 🚶🏻♀️ دلم کباب شد .. این تورین بچه ب طلا دس زد سنگ شد ینی هعی... 🚶🏻♀️💔 پ.ن: بهلگ ام ک نگم اصن... اون ی تنه جرواجر کرد قلبمو 🚶🏻♀️
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
6