یادداشتهای حنانه عابدینی (2) حنانه عابدینی 1402/9/15 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.6 55 به نام خدا ۱. اگه دینداری رو یه حقیقت چند لایه بدونیم، ظاهرش مقید بودن به احکام و باید و نبایدهای شرعیه. اما لایه دوم که عمل کردن بهش واقعا سخته و ایمان درست و حسابی میخواد،اون بخشیه که تو باید خودتو بسپری دست خدا و مطمئن باشی دستت رو میگیره و وسط راه تنهات نمیگذاره. ۲. این کتاب، ماجرای زندگی آدمیه که خودش رو محصور در لایه سطحی نکرده و تونسته به عمق دین دست پیدا کنه. راوی کتاب، حقیقتا اعتقاد داشته که اگه درجهت رضایت خدا قدم برداری، خدا هم راه خروج رو بهت نشون میده. به خاطر همین، هرجا فکر میکرده کاری درسته و باید انجام بشه، دست دست نمیکرده و بدون ترس از شکست، وارد میدون میشده. ۳. با این توضیحاتی که دادم شاید فکر کنید کتاب، درباره زندگی یکی از شهدا یا علمای مشهوره، اما نه! داستان، ماجرای زندگی یه آدم معمولی مثل خودمونه که از صفر شروع کرده و در نهایت تونسته یکی از پیشرفته ترین شرکتهای دانش بنیان تجهیزات پزشکی رو راه بندازه! ۴. در آخر خوندن این کتاب به چه کسایی پیشنهاد میشه؟ _همه افرادی که دنبال یه کتاب انگیزشی با مبانی درست میگردن. _همه کسایی که فکر میکنن توی این مملکت نمیشه هیچ کاری کرد و راه برای پیشرفت بسته ست. _همه آدمایی که به خاطر ترس از موانع احتمالی طول مسیر، معطل میکنن و و وارد اون مسیری که میدونن درسته نمیشن. _همه بچه مذهبی هایی که مهندسی خوندن اما به اشتباه فکر میکنن توی این مسیر نمیشه کار خدایی انجام داد و برای همین تغییر مسیر میدن به سمت حوزه... 2 34 حنانه عابدینی 1402/6/20 نشت نشا: جستاری در پدیده ی فرار مغزها رضا امیرخانی 3.9 44 به نام خدا ۱. توی این سالها کتاب از امیرخانی زیاد خوندم. یادمه "رهش" که منتشر شد، جزو اولین نفراتی بودم که خریدمش. فکر کنم فقط دو، سه تا کتاب خونده نشده ازش دارم که یکیش نشت نشا بود! نمیدونم چرا باوجود اینکه کتاب رو توی خونه داشتم، هیچ وقت رغبتم نکشیده بود بخونمش. بالاخره دیدم یه نفر یادداشتی درباره این کتاب منتشر کرده و گفته برای هر دانشجویی خوندن این کتاب واجبه. این شد که تصمیم گرفتم بزارمش جزو کتابایی که قراره خونده بشن. ۲. وقتی کتاب رو شروع کردم، بی نهایت لذت بردم. دلم برای قلم امیرخانی تنگ شده بود. نثر کتاب بعضی جاها یه طنز لطيف و نهفته ای داره که دنبال کردن موضوع جدی و خشک کتاب رو برای آدم لذت بخش میکنه. ۳. ایده کتاب به طور کلی این بود: علت تمایل جامعه نخبگانی به مهاجرت اینه که دروسی که توی دانشگاه های ما تدریس میشه، در راستای پاسخ به نیازهای جامعه ما تولید نشده و به درد حل معضلات کشور نمیخوره. برای همین دانشجوی ما میبینه چیزهایی که توی دانشگاه یادگرفته، هیچ جای این مملکت کاربرد نداره و تصمیم میگیره بره به کشوری که بتونه اونجا ثمره این همه سال درس خوندنش رو عملی کنه ۴. راه حل این مشکل اینه که علم بومی رو جایگزین علم ترجمه ای کنیم تا آدم تحصیل کرده جامعه ما، بتونه مشکلات کشور خودش رو حل کنه نه مشکلات ممالک دیگه رو! 0 27