یادداشت‌های دختر خوب (55)

نمادهای اسطوره ای و روان شناسی مردان
          این کتاب رو توصیه میکنم که همه خانم ها بخونن به خصوص دو کهن الگوی هرمس و پوزیدون 
شرح مختصری از هرمس :هرمس یه مرد جذاب و خوش صحبت هست که همیشه نقل مجلس ها هست اون به شدت قدرت جذب داره و زنها رو فریب میده و با وعده های زیادی به زن وارد رابطه جنسی میشه و بعدا به هیچکدوم از وعده هاش عمل نمیکنه و با زن ازدواج نمیکنه احتمال اینکه هرمس تبدیل به دون ژوان شود بسیار هست  دون ژوان احساس و عاطفی نسبت به جنس زن ندارد و فقط بخاطر رابطه جنسی وارد رابطه می‌شود (اون حتی از این رابطه لذت نمی‌برد و فقط دوس دارد خودش را از نظر جنسی فعال نشان دهد) و سریع زن را ترک می‌کند این مسئله در روانشناسی به عقده مادر مربوط می‌شود اما متاسفانه در ایران افراد هرمسی که تموم ویژگی های لازم رو برای اغوای زنان دارند با نقشه دقیق و حساب شده مانند یک دون ژوان عمل می‌کنند 
هرمس نوجوان ابدی هس چه در کار چه در تحصیل چه در روابط عاشقانه 
هرمس ویژگی های  منفی و مثبت زیادی  دارد  
پوزیدون مردی تکانشی هست که به ناگهان عصبانی می‌شود و بعد آروم می‌شود این مردها روابط متعددی با زنها دارن و برای سرپوش گذاشتن و برگشت زن به رابطه هدیه می‌خرد و بارها و بارها این رفتار را تکرار می‌کنند



        

1

سه شنبه ها با موری
          داستان کتاب سه‌شنبه‌ها با موری (Tuesdays with Morrie) در چهارده سه‌شنبه‌ی گوناگون رخ می‌دهد. چهارده سه‌شنبه‌ای که در ابتدا و از دید مخاطب، تنها چند سه‌شنبه مثل بقیه‌ی روزهای سال هستند، ولی در حقیقت واپسین هفته‌های عمر پیرمردی به نام موری شوارتز را به‌تصویر می‌کشد که از استادان برجسته و چیره‌دست جامعه‌شناسی بود. کسی که اندیشه‌ی روشن و عمیقی درباره‌ی مباحث مهم زندگی،‌ از جمله زندگی و مرگ داشت.
شاید یکی از مهم‌ترین سؤالات هرکسی در زندگی «چگونه زندگی کردن» باشد. سؤالی که اگر پاسخ درستی را برای آن بیابید، می‌تواند سعادت و خوشبختی را به شما هدیه کند، اما عده‌ی کمی این شانس را دارند تا در زندگی خود به ملاقات کسانی بروند که راه‌ و روش زندگی و شیوه‌ی درست آن را به آن‌ها نشان می‌دهند. میچ آلبوم (Mitch Albom) از آن دسته افرادی است که این شانس را به دست آورد و در آخرین هفته‌های عمر استادش، موری شوارتز،‌ دوباره او را پیدا کرد و درس‌های ارزشمندی را درباره‌ی زندگی،‌ عشق، خوشبختی،‌ مرگ و ... از او آموخت
نسخه الکترونیک کتاب رو در فیدیبو خوندم با ترجمه مهدی قراچه داغی 
        

0

آبنبات هل دار
          کتاب صمیمی هست و به گویش بجنوردی کلی باهاش خندیدم لحظات خوبی رو با این کتاب دارید در مسابقه کتاب خوانی خندوانه  که شرکت کردم معرفی شده بود  قسمت های  رو میزارم

چشمم به تلویزیون رنگی افتاد. با گریه پرسیدم جریان این تلویزیون چیه؟ آقاجان هم با گریه شوق توضیح داد: کادوی تولدته محسن جان! آقاجان واقعا هم من و هم جیبش را شرمنده کرده بود. همانطور که به عنوان کادوی موفقیت ملیحه در کنکور یک ماشین لباسشویی برای خانه گرفته بود، بخاطر نمره های من هم تلوزیون رنگی خریده بود. فکر می کنم بر فرض محال اگر من و ملیحه قبل از ازدواج او و مامان به دنیا آمده بودیم، به بهانه موفقیت تحصیلی ما می توانستند کل جهیزیه و اسباب و وسایل زندگی شان را تکمیل کنند. دوباره برگشتم و کاغذ کادو خریدم. برای اینکه سریع تر به خانه برسم، زنگ آقای اشرفی را زدم و فرار کردم. دروغ گفتن به دروغگو ها خیلی هنر می خواهد. آدم اگر کتابی را خوانده باشد که دیگر به دردش نمی خورد. اگر هم تا به حال نخوانده که پس معلوم است اصلا به دردش نمیخوره؛ وگرنه تا به حال میخوانده...

گفت مثلا از الان یکی را برای من در نظر گرفته که وقتی بزرگ شدم همان را برای بگیرند. لابد منظورشان رویا، دخترخاله اقدسش، بود که هم سبیل هایش از مال من بیشتر بود و هم شماره کفشش، هم قد و هیکلش... از حرف مامان قرمز شده بودم؛ ولی کسی خبر نداشت خودم یکی را در نظر دارم. می خواستم بزرگ که شدم با خانم معلممان عروسی کنم. البته قبل از من حمید می خواست با او عروسی کند؛ اما وقتی او با خط کش تنبیهش کرد، تصمیم گرفت برود با مجری برنامه کودک عروسی کند... 
        

0