یادداشت محمدامین اکبری

                به نام او

در پهنه ادبیات داستانی ادعای جامع‌الاطراف بودن به‌عنوان یک مخاطب ادعای گزافی است چرا که اینقدر آثار شاخص وجود دارد که یک عمر کتابخوانی کفایت نمی‌کند یا اگر هم کفایت کند خود یک عمر است و فی‌المثل آدمی به سن و سال من هرچقدر هم کتاب‌خوان باشد نخوانده‌هایش بیش از خوانده‌هایش است. این را از این جهت گفتم که داشتم «شاهین مالت» را می‌خواندم دوستی با تعجب پرسید مگر این کتاب را نخوانده‌ای؟ گفتم نه! خیلی چیزهای دیگر هم هست که بدیهی می نماید که خوانده باشم ولی نخوانده‌ام. همچنین فیلمش را هم ندیده بودم و گذاشته بودم برای بعد از خواندن کتاب البته اگر یک کتاب‌باز توجیه نخواندن کتاب را بپذیرد یک فیلم‌باز هیچ بهانه‌ای را برای ندیدن «شاهین مالت» نخواهد پذیرفت. :)

یکی از گونه‌های ادبی مورد علاقه‌ام گونه معمایی اعم از کاراگاهی، تریلر، جاسوسی و ... است و گونه‌ای که جذابیت در آن به اوج می‌رسد و لذت حین خواندن در آن زیاد است. رمان‌های بزرگ علاوه بر لذتی که حین خواندن به ما می‌دهد پس از اتمام با ته‌نشین شدن مفاهیم داستانی همچنان جذاب‌ است ولی آثار معمایی در حین خواندن بسیار جذاب و پرکشش‌ است و اغلب بعد از خواندن در ذهن رسوخ نمی‌کند که اصلا چنین داعیه‌ای هم ندارد به همین خاطر من داستان اغلب آثار معمایی را که خوانده‌ام فراموش کرده‌ام و همین سبب می‌شود که اگر دوباره خواندم باز هم از آن لذت ببرم.

«شاهین مالت» دومین اثری بود که از دشیل همت نویسنده امریکایی می‌خواندم. اولینش «ترکه‌مرد» یا به‌قول ظریفی «تُرکه مُرد» :) بود که آن هم مثل این یکی جذاب و پرکشش است. همت و چندلر نماینده تمام‌عیار معمایی‌نویسان آمریکایی هستند که آثارشان بیش از آن که کاراگاهی باشد تریلر است و در ادبیات پلیسی به «مجموعه سیاه» شهرت پیدا کرده‌اند. این داستان‌ها دارای ویژگی‌هایی هستند که آن‌ها را از سایرین جدا می‌کند که در اینجا نمی‌خواهم به آن بپردازم برای اطلاعات بیشتر کتاب «تاریخچه رمان پلیسی» نوشته فریدون هویدا منتشر شده توسط نشر نیلوفر را بخوانید. یکی از مشخصات این داستان‌ها تنیدگی آنها با جریان دهه سی تا پنجاه هالیوود است به‌گونه‌ای که هر کدام از این رمان‌های معروف یک نسخه سینمایی هم دارد گویا نویسنده در حین نوشتن به این نکته توجه شایانی می‌کرده است.

من نسخه سینمایی این رمان را از نسخه نوشتاری آن بیشتر دوست دارم هرچند تعلیق‌های همت بسیار جاندار و درگیرکننده بود. و در فیلم هم بازی همفری بوگارت در نقش سموئل اسپید (کاراگاهی که با همین یک رمان جزو شاخص‌ترین کاراگاهان عالم ادبیات است) از همه ارکان فیلم بهتر بود گویا در جدال دشیل همت (نویسنده داستان) جان هیستون (فیلمساز) و همفری بوگارت این بوگارت است که سرآخر شاهین مالت را از آن خود می‌کند.
        
(0/1000)

نظرات

من میانه های داستان بود که فهمیدم.فیلم را قبلا دیده ام و راستش را بخواهید.فیلم را بیشتر دوست داشتم.