یادداشت امیر ابراهیمی

                یک: «خواندن چند روایت معتبر به‌یقین خالی از لطف نیست و می‌توان با هربار خواندن، به کشفی تازه رسید» مریم حسینیان

دو: «اکنون ما می‌دانیم آن‌چه که دل کسرا را آتش زده، عشق است و آن‌چه که او می‌بیند، عشق است» بلقیس سلیمانی

هر دو از کتاب «سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی درباره‌ی آثار داستانی مصطفی مستور» به کوشش فرشید سادات شریفی

کتاب سعی بر مدار اندوه درست بعد از خواندن استخوان خوک و دست‌های جذامی به یادم اومد، سالی که در کتابفروشی نزدیک خونه‌مون کار می‌کردم خریدمش، خود استخوان خوک و دست‌های جذابی و چند روایت معتبر هم از کتابفروشی دیگه‌ای. اصلاً دلم نمی‌خواد داستان‌ها رو خالی بخونم و به نقد و یادداشت و حاشیه‌ها علاقه زیادی دارم، هنوز بعد از ۶ بار گات(گیم آف ترونز) رو دیدن، هم کتاب زبان اصلی مارتین وسوسه‌ام می‌کنه و هم هر کسی که در هر مطلبی از کلید واژه گات استفاده کرده، سایت مجله‌ی سفید هم نوشته‌های هیجان‌انگیزی از گات منتشر کرده...

پس شروع کردم به خواندن نوشته‌ی «عظیم جباره» دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، که یادداشتی با عنوان «بررسی اندیشه‌های وجودی در داستان استخوان خوک و دست‌های جذامی» نوشته بود در همان کتاب «سعی بر مدار اندوه» و واقعاً حظ کردم... 

اینو چون در حین خواندن این کتاب کشف کردم همینجا نوشتم، داستان‌های مستور ارزش دنبال کردن و دیده شدن دارند، بیشتر از این چیزی ندارم که بگم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.