یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

                نمیدونم چرا بیوه کشی؟ پسرکشی اسم بهتری بود براش.
اسم کتاب خودش معرف کتابه و قبل از باز کردن کتاب این پیام رو میده که اتفاقات تلخی قراره رخ بده توی کتاب. مخصوصا وقتی فضا روستایی باشه انگار حتما باید اتفاق ها تلخ تر باشن. البته نگران نباشید هیچ بیوه ای رو نمیکشن توی کتاب.
حتی اذیتش هم نمیکنن.
 اوایل کتاب به دلیل فضاسازی خاص روستایی جالبه. و حتی لهجه بامزه آدمها که البته به نظرم خیلی غریب بود. نمیدونم مردم سوادکوه این مدلی حرف میزنن یا لهجه من درآوردی نویسنده بود. 
ولی در ادامه انقدر داستان خسته کننده میشه که دیگه فضا و لهجه هم جذابیت نداره.
و اینکه شخصیت اصلی داستان یک زن بود ولی زنانگی داستان اصلا در نیومده. 
و بعد هم یک سری اتفاقات میفته که هیچ منطقی نداره.
کتاب یه چیزی شبیه افسانه است.
و در آخر آدم میمونه خوب که چی؟
اصلا حرف حساب و درونمایه این کتاب چی بود؟
یادمه گویا این کتاب نامزد یه جایزه ای هم شده بود و یه دوره ای زیاد اسمش رو میشنیدم ولی فرصت نشده بود بخونم. تو کتابخونه دوستم که دیدمش شاخک هام تیز شد. ولی همین کتاب سیصد صفحه ای چند روز طول کشید تا تموم شد.
از خوندنش پشیمون نیستم اما نمیخوندم هم چیزی رو از دست نمیدادم.
        
(0/1000)

نظرات

من در حال خوندن کتاب هستم و نمی تونم قضاوت کنم راجع به کتاب که خوب هست یا نه.
اما داستان در روستای میلک هست که در سمت شمال قزوین هست حتی چند جای داستان هم اشاره به این داره که اژدر میره قزوین؛ ولی سواد کوهی شما اشاره فرمودید کلی با این محل فاصله داره و اگه بگیم نزدیک سمنان هست بیراه نگفتیم. یکی در شرق تهران و یکی درغرب تهران.
و دیگه اینکه نویسنده خودش متولد همون روستای میلک هست و فکر نمی کنم که لهجه رو از خودش درآورده باشه. البته نمی تونم دقیق بگم چون زبان آنها را نمی دانم