یادداشت مرضیه اعتمادی

                بی در کجا را دوست داشتم؛چون کتاب خاطرات بود. چون یک روایت مستند پر از جزئیات بود. چون از فلسطین هم نوشته بود، چون نویسنده ی خیلی خوبی داشت، چون ادوارد سعید از سرطانش هم حرف زده بود، چون ما را خیلی  آدم و محرم حساب کرده بود، چون به هیچ کس و هیچ خاطره ای رحم نکرده بود، چون بی درکجا یک روایت عصیانگر  بود..



اما راستش را بخواهید هیچ کدام این "چون ها" دلیل اصلی دوست داشتنم نبود. بی در کجا را دوست داشتم چون معرف کتاب را خیلی دوست داشتم. چون تمام کلمات بی در کجا را با صدای خسته و آرام او خواندم. چون آدم گاهی دلش می خواهد به عشق یکی کتاب بخواند. چون لذتی از این بالاتر نیست. 


 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.