بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت شراره

شراره

1402/02/31

                خیلی خسته کننده بود خیلی..اگه قصد نویسنده این بود که ملال روزمرگی را با پوست و گوشت و استخوانمون احساس کنیم کاملا موفق بوده...منتظر نقطه عطف داستان بودم ولی اتفاق نیوفتاد و فقط به امید پایان متفاوت یا غیر منتظره تا آخر خواندمش...
داستانی پر از خیانت و حماقت...اعصابم خورد شد از حماقت این زن و شُل و ولی این مرد... 

تنها پیام مثبت این داستان این بود که هرچقدر به هوس و نفس دل بدی و جلوی خودت را نگیری توی باتلاقی از اشتباهات و حماقت ها گیر میوفتی...و به آدم های هول و سیری ناپذیر دل ند که زندگیت به باد میره...
در رابطه وقتی شور وهیجان اولیه از بین میره ملال زندگی روزمره خودنمایی میکنه...و راه حل،شروع یک رابطه جدید دیگه نیست چون این دور باطل ادامه پیدا میکنه اگر راه حل درستی براش پیدا نکنی... 

اگه تمام کتاب های توی لیستتون را خواندید و کتابی باقی نمونده بازم وقتتون را برای این کتاب نزارید....
        
(0/1000)

نظرات

واقعیت مثل همین رمان ملال انگیز است.
فلوبر یکی از نظراتش این بوده که واقعیت را آنطور که هست ارائه بدهد و خب موفق بوده.
همین ارتباط با آثارش رو سخت میکنه چون عموما هیجان ندارند.