یادداشت یحیی نوریان

                کتاب خودنوشتی از تولستوی است؛ از سیر فکری و معرفتی و معنوی و چه بسا عرفانی او که از تولستوی نویسنده ثروت‌مند پرفخر و شکوه تا تولستوی مومن آرام رام را در بر می‌گیرد. 
تولستوی از نخوت دانش و ثروت که او را تا مرز پوچی و نیستی می‌برد و معنای زندگی را در میانه عمر آن چنان پیش ذهن‌ش تاریک می‌کند که بارها به خودکشی فکر می‌کند و نمی‌تواند....برای ما می‌گوید. بعد از سیری می‌گوید که از درون‌ش شروع می‌شود و با جستجوی در همه گونه‌های فهم و معرفت بشری تا مذهب و دین می‌رساندش.... و بعد از دین می‌گوید که دیروز برای او و طبقه‌ی اجتماعی متصل‌ش خرافه‌ای بیش نبوده و حالا پیش چشم‌ش دربردارنده «تنها معرفت ممکن بشری برای معنا بخشی به زندگی» ست. خودش می‌گوید : «آخر من به این دلیل به ایمان روی آورده بودم که غیر از ایمان، هیچ چیز، مطلقا هیچ چیز، نیافته بودم جز فنا...» و این حرف بسیار بزرگ و عمیقی‌ست.
تولستوی بعدتر از سیر در درون دین هم می‌گوید آن‌جا که در مقابل ایمان ناب توده و کشاورز و عامی، پیچیدگی و تناقضات ایمان اهل مدرسه و کلیسا برایش متناقض می‌نماید و به یقین می‌رسد که در دین کلیسا نیز کذب فراوان است و .... آخر سر خود برای پالودن دین‌ش از این کذب‌ها تلاش‌هایی معرفتی می‌کند و تدوین‌هایی نیز دارد که در این کتاب تنها وعده‌ی نشرش را داده است.
آخر کتاب با تعریف خواب عجیب‌ش در زمان انتشار کتاب به اتمام می‌رسد؛ خوابی بی‌نهایت باشکوه....

بی‌دلیل نیست که یکی از اهل فضل می‌گفت تولستوی پیامبر اهل قلم است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.