یادداشت محمدمهدی فلاح

                ترس و لرز هرچند ظاهری شاعرانه دارد ولی به تمام معنای یک اثر کلاسیک فلسفی است؛ پر از ایده‌های بکر و ظرایف فلسفی که فقط می‌توان با خواندن مکرر در مکرر متن از آنان پرده برداشت. شاید لذت‌بخش‌ترین بخش متن، موقعیت کیرکگور در نسبت با ابراهیم است: موقعیت سخن گفتن از تجربه «امر سخن‌ناپذیر» دیگری؛ شخصیتی که کیرکگور برای خود در ابتدای کتاب ترسیم می‌کند شاعر و سخنور این شهسوار ایمان است، هرچند که در متن دارد که متن شاعر نیستم ولی جز به این طریق، به چه شکلی می‌توان موقعیت او را در نسبت با ابراهیم توضیح داد؟ شاید از اساس فهم فیگور خود کیرکگور است که امکان جدیدی برای دین‌داری را در عصر ما فراهم می‌کند و نه الگویی که ارائه می‌کند که از قضا ایمان از خلال آن ناممکن می‌شود. در عصری که در آن از همان ابتدا ایمان در اولین گام رخت برمی‌بندد و پارادوکس آن قابل فهم نیست، چگونه می‌توان مؤمن بود؟ شاید برخلاف کیرکگور باید از تلاش برای فائق آمدن بر عصر کنونی گذر کنیم و از قضا، موضع غیرقابل فهم بودن ایمان ابراهیم را وضع مستقر خود قلمداد کنیم.

پ.ن: مدت ها بود که با کتابی نگریسته و نخندیده بودم؛ این کتاب برای من حیات یک زندگی بود.
        
(0/1000)

نظرات

 پردیس

1400/11/09

درود!