یادداشت فهیمه حدیدی
1403/6/10
Im Western Nichts Neues عنوان کتاب زبان اصلی ، بیشتر به محتوای کتاب می آید : "در غرب خبری نیست" متن کتاب یعنی یک ایستادن تمام قد و اعتراض به جنگ! محکم، تلخ و کوبنده اما بسیار روان و ملموس... جنگرا از نگاه یکسرباز زندگی و به خوبی با زنجیره پیوسته ای از کلمات پوچی ، هراس و پس لرزه های ناشی از حادثه مهیب جنگ را مزه مزه می کنیم. سربازی که اگرچه همه روزمره های عادی یکسرباز را انجام می دهد اما از درون به جنگ حمله می کند و حتی جلوه های وطن دوستی و شعارهای طرفین را مانند جوانی از دست رفته اش به استهزا می گیرد و عمق تلخی حرف هایش را با صراحت و سادگی می پوشاند. "وقتی فرهنگ چندهزارسالهی بشر نمیتواند جلو جاری شدن این نهر خون را بگیرد یا این فرهنگ دروغین است یا هیچ ارزشی ندارد." این یکی از بزرگترین مشت هایی است که نویسنده به پیکر انسان معاصر می کوبد اما ضربه اش به مراتب کمتر از خطوط مربوط به مرگ کات بود، مرگ کات دقایقی من رو متحیر کرد! جالب اینجاست که در پیشگفتار مترجم به این بخش اشاره کرده بود و من کاملا در خلال داستان فراموشش کرده بودم ؛ البته طبیعی است که حضور در خط مقدم جبهه و تجربه انفجارهای پی در پی پیشگفتار را از ذهن آدم پاککند، مگر نه؟! پ،ن: اون نیم ستاره رو هم _ با کلی اکراه_بابت نحوه پایانش کم کردم. و اینکه در قسمت های بیمارستان صحرایی ونظامی یاد " داستان یک انسان واقعی" پوله وی افتادم که از رمان های بسیار مورد علاقه ام هست. و اون قسمت هایی که از خوراکی های جبهه یا صحنه ای که از برگشت به خونه با قطار می گفت یاد کتاب رولددال از خاطراتش به عنوان خلبان نظامی توی جنگ جهانی افتادم_ و هنوز هم اسم کتابش به یادم نمیاد _. زیر وروشدن انباشته های قدیمی ذهن خالی از لطف نیستند، حتی میشه گفتامیدوار کننده و شگفت انگیزند!
(0/1000)
فهیمه حدیدی
1403/6/12
0