یادداشت پیمان قیصری
1403/4/2
کتاب عظیم خانوادهی تیبو در چهار جلد به زندگی دو برادر از خانوادهی تیبو پرداخته. شخصیتهای اصلی کتاب اعضای دو خانواده هستند. خانوادهی تیبو شامل اسکار تیبو پدر سختگیر و کاتولیک بسیار مذهبی، دو پسر آنتوان و ژاک و خدمتکارانشون. آنتوان پزشکه و ژاک در ابتدای داستان محصل دبیرستانی. از بین خدمتکاران شخصیتهایی که بیشتر نقش دارند زنی هست به نام مادمازل که حق مادری گردن ژاک داره و دختر برادرش ژیز. اما خانوادهی دوم، خانوادهی پروتستان فونتانن، شامل خانم فونتانن و دو فرزندش دانیل و ژنی و همچنین ژروم همسرش. نقطهی اتصال این دو خانواده دوستی ژاک و دانیل هست، جایی که شروع داستان با فرار این دو نفر شروع میشه. کتاب در دو جلد ابتدایی به زندگی این افراد پرداخته و برای من جذاب و دلنشین بود. در جلد سوم جایی که ژاک به سوسیالیسم متمایل شده کتاب به سمت شعارهای توی چشم و دیالوگهای طولانی سیاسی میره و به شدت از جذابیت داستان کم میشه تا جایی که گاهی روایت و داستان فدای ابراز عقاید سیاسی شده، در انتهای این جلد به جنگ جهانی اول میرسیم. جلد چهارم با ادامهی جنگ و اتفاقات اون شروع میشه و همچنان وجه سیاسی داستان خیلی بیشتره اما کمکم جنبهی اجتماعی و داستانی برمیگرده و جذابتر میشه تا از سرنوشت اکثر شخصیتهای کتاب مطلع بشیم اما دویست صفحهی آخر کتاب در خلال نامهها و یادداشتهای روزانهی آنتوان دوباره نویسنده بیان عقاید خودش رو ارجح بر روایت دونسته و روان بودن و جذابیت رو شهید کرده و به پندهای اخلاقی و نظریات اعتقادی خودش پرداخته. من شخصاً دلم نمیخواد بعد از خوندن ۲۲۰۰ صفحه، بشینم ۲۰۰ صفحه شرح حال و عقاید و توصیههای اخلاقی بخونم! شما باید تو همون دو هزار صفحه توصیههای اخلاقیت رو لا به لای داستان میگفتی آقای دوگار. در نهایت خانوادهی تیبو پر فراز و نشیبه، با داستانی روان و جذاب شروع میشه، وارد بحثهای سیاسی کسالتبار اما با اطلاعات جالب میشه، به جنگ میپردازه با رنگ و بوی دفاع از سوسیالیسم و انتقاد از همه حتی سوسیالیستها! بعد دوباره سری به داستان شخصیتها میزنه و متاسفانه در انتها دوباره خستهکننده شروع به خطابه میکنه. ه از متن کتاب: ه«میگفت وقتی آدم سر و کارش با چنین خری میافتد حس میکند که خودش هم دارد خر میشود.»ه ه«من از ردهبندی متنفرم، از ردهبندی کنندهها متنفرم! آدم را به بهانهی ردهبندی محدود میکنند، میتراشند، میسایند و آدم از میان چنگال آنها ناقص و معیوب و سر و دست شکسته بیرون میآید.»ه ه«شاید کسی تا حالا به شما گفته باشد که دوستتان دارد ولی من مطمئنم که هیچکس نمیتواند احساسی نظیر احساس من به شما داشته باشد.»ه ه«انقلابی که با بیدادگری، با دروغ، با قساوت صورت بگیرد برای انسانها پیروزی دروغین است. چنین انقلابی نطفهی فساد را در خودش دارد. آنچه با چنین وسایلی به دست میآورد پایدار نمیماند. و خود این انقلاب دیر یا زود محکوم به فناست... خشونت سلاح ستمگر است! هرگز آزادی حقیقی برای ملتها نمیآورد، فقط باعث پیروزی ستم تازهای میشود.»ه ه«سیاستمداری یعنی چه؟ یعنی در مبارزهی اجتماعی، تن دادن به روشهایی که هر کدام از ما، در زندگی خصوصی، آنها را خلاف شرافت یا در حکم جنایت میداند.»ه
(0/1000)
نظرات
1403/4/2
کتاب رو حدود بیست سال پیش خوندم. چه خاطرات خوبی برام زنده شد. هنوز هم تاریخ شروع و پایان جنگ جهانی اول رو به خاطر این کتاب به یاد دارم.
1
1
پیمان قیصری
1403/4/3
0