یادداشت منصوره مصطفی زاده
1400/10/27
4.2
30
با توجه به قیمت خیلی بالای کتاب، امیدوار بودم یک کتاب ماندگار (در مایههای ارباب حلقهها) به کتابخانهام اضافه کرده باشم، ولی این طور نبود. نه ادبیاتش به قوت شاهکارهای ادبیات فانتزی بود، نه تخیل داستانیاش از پس هیجان فانتزی جهانهای چندگانه برآمده بود. یک نکته جالب در کتاب وجود داشت، و آن هم ترجمه دیالوگها به صورت ترکیبی از محاوره و معیار بود. در ابتدای خواندن کتاب، این موضوع ما را اذیت میکرد، چون عادت داریم به این که متن اصلی با زبان معیار و متن گفتگوها با زبان محاوره روایت شود. ولی بعد به آن عادت میکنی و اتفاقا به نظرم شیوه جالبتریست از گفتگوهای تمام-محاوره. به این صورت که در ذهنت آن را محاورهای میخوانی، ولی درواقع فقط چند کلمهی محاورهای در جمله وجود دارد. به نظرم این کار، ایده ویراستار کتاب (مژگان کلهر) بوده باشد. مثالی از این موضوع: «به تو قول میدم، هیچ جملهای را که اسم تو توش باشد، به زبان نیارم.» یا «میدانستم اهل چاقوکشی نیستی. چاقوم را پس بده تو که نمیتونی از آن استفاده کنی.»
(0/1000)
نظرات
1401/1/11
اما از سویی در این زمانه که مدام حافظهی آدمها دارد از متن پاکیزه و باقاعده خالیتر میشود و از بد روزگار بچهها و نوجوانان بیشتر از دیدن چند متن روان و پاکیزه با انبوهی از شکستهنویسی و مغلوطنویسیهای عجیب و غریب در فضای مجازی سروکار دارند اصلاً حالت نوشتاری یا بهاصطلاح کتابی خیلی از چیزها را نمیدانند و این چنین ترکیبی از زبان گفتار و نوشتار، نهایتاً آنها را به اشتباه بیندازد و واقعاً به جای «بیاورم» «بیارم» در ذهنشان تثبیت شود و «نمیتونی» بهجای «نمیتوانی». ۲/
1
1401/1/11
البته این کاملاً بدیهی و بلکه در بسیاری از جاها توصیهشده است که دیالوگها به زبان گفتار باشند. اما مثلاً برای نوجوان در نسخهی ترجمهی محمد نجفی از ناطور دشت که آن را ناتور دشت نوشته است، بدیهی است که این نوشتار یک نوشتار محاوره است. بهعبارتی، شیوهی کتاب سیاهقلب برای خوانندهی نوجوان که احتمالاً بیشتر متون مغلوط و شکستهبسته به چشم دیده ممکن است غلطانداز باشد. ۳/
1
1401/1/11
0