بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت عطیه عیار

                اسم کتاب یه طوری بود که جذبم کرد. دلم خواست داشته باشمش. درباره‌ش چیزی هم نخونده بودم که بدونم چی قراره بخونم. وقتی دست گرفتم و خلاصه‌اش رو خوندم مثل اسلایمی که در برابر حرارت گرفته باشن وا رفتم. کتاب مجموعه‌ای از نامه‌نگاری‌های یه نمایشنامه‌نویس آمریکایی و افراد یه کتاب‌فروشی تو لندنه. به نظرم خیلی بی‌معنی اومد که حرف‌ها و سفارش‌های یه خریدار و پاسخ فروشنده رو بخونم. که چی بشه؟

تا نیمی از کتاب هم همون اسلایم شل و وارفته بودم. اما کم‌کم طوری شد که دیدم من باید هر طور شده این کتاب رو تموم کنم بعد پاشم حاضر بشم بریم افطاری! از خود ماجرا که خیلی شبیه یه رمان با شروع و اوج و فرود و پایان خوبی بود، بگذریم تازه می‌رسیم به چندتا نکته که برام جالب بود.
اول از همه چقدر جالب بوده آدم‌ها این‌طور مداوم با هم نامه‌نگاری می‌کردن. سابقه‌ای از زندگی‌شون، عواطفشون، روابطشون و علایقشون تو این نامه‌ها ثبت و ضبط می شده. آیا در دوران مدرن و با وجود همه شبکه‌های فجازی امکان این ثبت  و ضبط هست؟ 
دوم اینکه آدم‌ها برای دریافت جواب‌هاشون باید چقدر صبر می‌کردن. حتی تصورش هم برای ما سخته. تازه من از نسلی هستم که خونه بی‌تلفن و صف تلفن عمومی رو دیدم. اما گاهی فکر می‌کنم ما چطوری بدون موبایل و بدون اینترنت و ایمیل و پیامرسان زندگی می‌کردیم؟ اون انتظار و صبر خوب بود یا این دم دست بودن‌های الان؟
و در نهایت، از مدل کتاب‌خوانی و در واقع کتابخواری هلین هانف کیف کردم. چه شوخ طبعی طنز جالبی داشت و چه جالب و راحت حرف‌هاش رو تو نامه مکتوب برای کسانی که هیچ‌وقت ندیده بود می‌نوشت.
ترجمه کتاب هم عالی بود. دست خانم کرد درد نکنه. گویا از این کتاب فیلمی هم ساخته شده. باید دیدنی باشه.
        
(0/1000)

نظرات

چقدر عالی توصیف کردید ،هوس خواندش به سرم زد
2
آره توصیه می‌کنم. 
حتما در برنامه ام گذاشتمش ممنان
@Atiehayyar