یادداشت مجید اسطیری

                روزی پسربچه ای متوجه شد که خورشید صبحها در آسمان ظاهر و شبها ناپدید می شود. او حیران بود که خورشید به کجا می رود و برای همین سعی کرد غروب خورشید را از نزدیک تماشا کند. اما باز هم نتوانست بفهمد خورشید کجا می رود. سپس متوجه شد که پرستارش هم صبحها پیدایش می شود و شب ها می رود. روزی از پرستارش پرسید که شبها کجا می رود. پرستار پاسخ داد، «به خانه ام می روم.» پسر بچه با ربط دادن آمدن و رفتن پرستارش به آمدن روز و شب نتیجه گرفت که رفتن پرستار سبب می شود خورشید هم به خانه برود. این داستان مثال روشنی است از معضلی که هنگام استفاده از شواهد معمولا با آن روبه رو هستیم: 
مشکل علت های بدیل. 

پسر بچه داستان ما تعبير خاصی از مشاهدات به دست داد: خورشید شب ها غروب می کند چون پرستار من شبها به خانه می رود. اما غروب خورشید تبیین بسیار قابل قبول دیگری هم دارد که گمان می کنیم آن را می دانید.

شما فراوان می بینید که متخصصان برای تبیین رخدادها یا نتایج تحقیقات فقط یک فرضیه به دست می دهند در حالی که فرضیه های قابل قبول دیگری هم هستند که، هرچند کم پیش می آید به اندازه علت بدیل در داستان فوق واضح و بدیهی باشند، می توانند آن رخدادها یا نتایج را تبیین کنند. این متخصصان معمولا علت های بدیل را برایتان برملا نمی کنند چون نمی خواهند از لحن يقینی ادعاهایشان کاسته شود؛ این شما هستید که باید آن علت های بدیل را عرضه کنید.

 انجام دادن این کار، به خصوص وقتی مفید است که می خواهید حکم کنید «شواهد چقدر محکم اند؟». زیرا اگر برای رخدادی چند علت بدیل قابل قبول موجود باشد، در آن صورت اطمینان ما به آن علتی که نویسنده یا گوینده مطرح کرده کاهش می یابد.

...

چند سطر بالا را از کتاب خیلی خواندنی #راهنمای_تفکر_نقادانه برایتان نقل کردم تا دعوتی باشد برای بیرون آمدن از تله «یا این، یا آن». به نظرم مردم ما در این تله ذهنی که یک #مغالطه معروف هم هست گرفتار شده اند. رسانه های مختلف اصرار دارند که راه برون رفت از تنشهای اخیر فقط راهی است که آنها میگویند در حالی که ما میتوانیم با صبر و اندیشه راه های دیگری پیدا کنیم.

 ما ماشین بازنشر تنش آفرینی رسانه ها نیستیم. اگر مردش هستیم  به جای تحریک عواطف، بیندیشیم گفتگو کنیم و راهی بیابیم.

خواندن این کتاب برای همه ما آدمهای عصر شبکه های اجتماعی که روزانه با هزاران مدعای مختلف روبرو میشویم از نان شب واجب تر است. 

چند وقتی بود میخواستم از حیاتی بودن مطالعه این کتاب برای هر کسی که در شبکه های اجتماعی سرک میکشد بنویسم. 

متاسفانه حالا که دارم مینویم مسئله دیگر کشف کردن استدلال های محکمتر و قابل قبول تر نیست. بلکه مسئله مقاومت در برابر طوفان دروغگویی رسانه هایی است که به جای عذرخواهی برای دروغ قبلی دروغ تازه ای میگویند!
        
(0/1000)

نظرات

سپاسگزارم استاد. إن‌شاءالله خواهم خوند. کتابی هم داریم به اسم مغالطات که خوندنش رو تازه شروع کردم؛ از دکتر علی اصغر خندان
خیلی ممنون از متن خوبتون
 پردیس

1401/08/12

درود بر شما. چه یادداشت خوب و متفاوت و بسیار به جایی. نه‌تنها نقش رسانه، که این کتاب می‌تواند در دریافت بهتر آن‌چه می‌شنویم یا آن‌چه از ذهن می‌گذرانیم و اغلب «خیال» می‌کنیم یک مسیر استاندارد و سالم تفکر را پشت سر می‌گذاریم کمکی شایان کند. جهان امروز ما از نداشتن استدلال رنج می‌برد. موقع صحبت مدام به مشهورات و احساسات برمی‌خوریم و از یک گفت‌وگوی سالم اغلب نشانی نمی‌بینیم. یک دیکتاتوری تمام‌عیار در عرصه‌ی جهانی بر اذهان حاکم است.1/
 پردیس

1401/08/12

در دوره‌ی دبیرستان نیز، وقتی رساله‌ی آپولوژی سقراط را در کتاب فلسفه‌ی نظام قدیم پایه‌ی سوم می‌خواندم و بعداً هم که باز بازخوانی‌اش کردم، فکر کردم چقدر آن رساله می‌تواند به تفکر درست و سالم انسان کمک کند 2/