یادداشت سارا مستغاثی

                کاشوب با همه ی روایت های دوست داشتنی ش انتظارم را برده بود بالا و این کتاب نا امیدم کرد. چون کلی روایت در این کتاب بود که انگار چون کلمه ی هیئت و محرم درشان زیاد به کار رفته بود انتخاب شده بودند و فقط صفحات را پر می کردند.
سه امتیاز دادم فقط به خاطر روایت فوق العاده ی اول و غمم تو بودی و زشت گریه کردن آقای عبدی پور و همین طور چند تا روایت مرتبط دیگرش.
+مرد کویر کجا گریه می کند و نذر کردن نبض دوم

نمی دانم چرا حسین فکر کرد نقل کنکور است که همان سال قبول شدم. باید پیش بیاید که ببینمش و بگویمش به خاطر هیچ چیز نبود که دیوار را گرفته بودم گریه می کردم و می رفتم سمت خانه مان. من دلم برای تو سوخته بود. غمم تو بودی.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.