یادداشت نرگس

نرگس

نرگس

1403/1/24

اعتراف
        اگر به تولستوی علاقمندین یا درصدد خوندن آثارش هستین، فکر می‌کنم این کتاب خیلی مفید باشه براتون. 

اعتراف؛ زندگی‌نامه‌ی خودنوشته تولستوی.
 که افکار، عقیده‌ها، کشمکش‌های درونی و تحولاتش رو بی‌پرده بیان می‌کنه!

 تولستوی در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود :). البته با وجود تعلیمات دینی، خیلی آدم با ایمانی نبود. و در ادامه به اقتضای زمانی که درون بود، همین‌طور که بزرگتر شد ایمانش کم و‌ کمترم شد. در نوجوانی به وجود خدا شک میکنه (و با دلایل علمی نمی‌تونه وجود خدارو به خودش ثابت کنه).. 
خلاصه با همین افکار و عقاید پیش میره. ازدواج میکنه، بچه‌دار میشه، نویسنده‌ی مشهوری میشه، تو قسمت‌های مختلف جامعه و در شغل‌های مختلف خدمت میکنه. اما در اوج شهرت و ثروت به پوچی زندگی می‌رسه! سؤالای مهمی مثل اینکه چرا زنده‌اس؟ و در نهایت این زندگی چه معنی داره و چرا نباید همین الان خودش رو بکشه؟ ذهنش رو درگیر می‌کنه.

سؤال‌های مهم و اساسی رو مطرح میکنه، هی عمیق و عمیق‌تر میشه. سعی میکنه با علم، با جستجو در عالم و صحبت‌ با سایر دوستان فرهیخته و دانشمند به دنبال پاسخ این سؤالات بچرخه.
اما هرچی بیشتر می‌چرخه کمتر پیدا میکنه. ناامید و ناامیدتر میشه و حتی خیلی خودش رو کنترل میکنه تا زندگیش رو به پایان نرسونه. و این سؤالات تقریبا دوسومه کتاب رو تشکیل می‌ده؛ عمیقاً شمارو درگیر داستان می‌کنه و به دنبال خودش می‌کشونه. اما.. >︿<

اونقدری که سؤال‌هاش برام جذاب بود و منو به دنبال خودش کشوند، پاسخ‌هاش رو در خور تأمل پیدا نکردم!

این کتاب رو برای کسی که از پوچی زندگی ناراحته، افسردس یا به دنبال معنی زندگی می‌گرده پیشنهاد نمیکنم. چون فقط در صورتی با این کتاب حالش خوب میشه که ذهنش با تولستوی همسو باشه و بتونه سیل منطق و سوالای عمیقه نیمه‌ی اول کتاب رو با یسری جواب سطحی فراموش کنه!

راستی این کتاب مقدمه‌ی خوب و جالبی در مورد:
_ فلسفه چیست و به چه کار آید؟
_ اهمیت کتاب‌های فلسفی..
_و چرا فلسفه مختص عده خاصی نیست؟!
 از زبان خشایار دیهمی داره که خوندنش خالی از لطف نیست.


❌⚠️ احتمال لو رفتن: در مورد نتیجه‌گیریش و انتهای کتاب:

اما جواب این سؤالات رو فقط “برای خودش” پیدا میکنه! چرا تأکید کردم “برای خودش”؟ 
چون سوالات رو منطقی و با عقل و علم می‌پرسه ولی در نهایت با احساس قبول میکنه! بعد از یک عمر انکار، دوباره به همه‌ی باورهای گذشته‌اش ایمان میاره اما سعی می‌کنه بهشون فکر نکنه چون میدونه که دور از علمه!

توجیهش اینه که طبقه دانشمند و ثروتمند، دروغین به خدا و دین باور دارند و دغل‌کارند. ولی طبقه پایین جامعه سواد ندارن و با این اعتقادات زندگی می‌کنند! و اگر این اعتقادات رو ازشون بگیری، زندگی‌شون بی‌معنی و پوچ میشه. پس چون حالشون با این اعتقادات خوبه حق با این طبقه‌ی پایینه! (طبقه‌ای که همیشه مورد بیشترین سواستفاده گ‌ها قرار می‌گیرند.)

آخر کتاب به این اشاره می‌کنه که در دین حقیقت و دروغ وجود داره و ما باید این حقیقت و دروغ رو از هم تمییز بدیم. دروغ و حقیقت دین رو چجوری میخاد از هم جدا کنه وقتی از فکر کردن بهشون هم فراریه؟

انقدر برام غیرقابل باور بود که فقط حس میکنم بخاطر ترسش از مرگ، همه‌چیز رو با چشم‌ و گوش بسته توجیه کرد و سرش رو با عسل گرم کرد.
      
11

41

(0/1000)

نظرات

نتیجه‌گیریت رو قبول ندارم :)
8

2

نرگس

نرگس

1403/1/24

والا خودمم از تولستوی و اینهمه مقدمه چینی و سوالای عمیق، انتظار دیگه‌ای داشتم😅😅 خیلی با شوق و ذوق می‌خوندم اما تو ذوقم خورد! 

2

من حالا خود زندگی‌نامه تولستوی رو نخوندم ولی با توجه به کتاباش، مثلا آخرین رمان بلندش، رستاخیز، میگم که اینطور نبوده که بگه خب اینا با عقل جور در نمیاد ولی بیخیال بیاید قبول کنیم. تولستوی خیلی به سنت‌های غلط کلیسا نقد داشت.
اون چیزی که بهش تکیه می‌کنه، اون هستهٔ دینه، اون ایمان قلبی به اینکه قدرتی هست که به این دنیا و زندگی انسان‌ها معنا میده، ورای مناسک خاص دینی، به طور خاص مناسک کلیسایی، که به نظرش هیچ منطقی ندارن.

من خودم با اینکه بگیم خب هر چی کمتر بدونی بهتره موافق نیستم، اونطوری که تولستوی‌ ایمان روستاییان رو توصیف می‌کرد.
ولی برام خیلی قابل درکه که اون سادگی ایمان مردم عادی و اون «اطمینان»شون به راه‌های این دنیا در برابر ریاکاری و یا بی‌دینی متظاهرانه طبقه روشنفکر خیلی برای تولستوی جذاب باشه.
این حالت رو کلا تولستوی تو کتابهای متأخرش قشنگ توصیف کرده.
@Nargs 

2

بعد کلا تو بحث معنای زندگی نمیشه انتظار جواب داشت، الان مثلا «درباره معنی زندگی» ویل دورانت رو خوندی؟ واقعا کسی یه «جواب» آبجکتیو همه‌پسند به این سوال نمیده، بلکه هر کس از دید خودش به این موضوع نگاه می‌کنه،
و اتفاقا بحث مرگ و درد و رنج اینجا خیلی مهمه، هی بیا جواب منطقی بده و علم رو بیار وسط، بگو نه لحظه رو بچسب و نمی‌فهمم برای کار و خانواده زندگی کن (جوابهای معمول تو همون کتاب دورانت) آخرش که چی؟ وقتی توی دانشمند اعتقاد داری من بعد مرگ پودر میشم و چیزی ازم نمی‌مونه؟ 
تولستوی اینجا در واقع به اون آرامش قلبی که ایمان به یه قدرت برتر به ارمغان میاره پناه آورده... هرچند که همین دقیقا به نظر اون دانشمند آتئیست غیرمنطقی‌ترین کاره...
@Nargs 

4

خانوم روشنا چند وقت پیش یه بریده از همین کتاب گذاشتن ذیلش یه رفت و برگشت کوچیک داشتیم که اگه تو جزییات مطالعشون نگاه کنید شاید بی‌فایده نباشه.
ولی مختصراً اینکه معنای «ایمان» تو مسیحیت یذره با چیزی که ما تو اسلام میشناسیم متفاوته. تو مسیحیت همه چی از ایمان شروع میشه. براشون گزاره صادق و موجه همون ایمانه و عقل شأن پایین‌تری داره. این برای مایی که تو فرهنگ و دینمون همه چی از عقل شروع میشه حتی درک و نزدیک شدن بهش یذره سخته. مختصرش اینه ولی اگه دوست داشتید میشه بیشتر هم بحث کرد دربارش.
ببخشید اگه اسائه ادبی شد.
5

5

آره میخواستم اتفاقا به این اهمیت «ایمان» اشاره کنم. البته یه رگه‌هایی از این حالت تو اسلام و شیعه هم هست و باز البته با اون «عقل» استدلال‌گرایی که یه سریا خیلی بهش معتقدن اصولا اینقدر راحت نمیشه به همه اون سوالهای تولستوی جواب داد... 

2

یکسری از فرق اسلامی این نحو از ایمان رو دارن. خیلی مطالعه دقیق نداشتم ولی شاید مثلا اشاعره اینطوری باشن. اما اون چیزی که حداقل بعد از انقلاب اسلامی به عنوان شیعه امامیه ما می‌شناسیم کمتر قرابتی با این نحو از ایمان داره. بعد از التقاط جریان فلسفی با دین اسلام، و مشخصا بعد از مرحوم صدرالمتالهین، شیعه امامیه به صورت تامی عقلانی و متافیزیکال شد.
البته این گمانه‌زنی های منه شایدم غلط باشه.
.
اتفاقا به نظرم سوالای تولستوی کاملا با عقل هم جواب دادنیه. کما اینکه هم تو عالم اسلام و هم مسیحیت خیلی‌ها کاملا عقلانی با این سوال‌ها مواجه شدند و جواب دادن. اما تولستوی آگاهانه راه ایمان رو انتخاب می‌کنه چون به نظرش راه بهتریه. از نظر تولستوی همه جوابای عقلانی به نحوی یا زیرشون زده شده یا خواهد شد ولی اون چیزی که نقض ناپذیره ایمانه چون اصلا از جنس استدلال نیست که بشه علیهش استدلال کرد.
@szm_books 

4

نرگس

نرگس

1403/1/25

نهه اتفاقا خیلی ممنون از توضیحاتتون. جالب بود نکاتی که گفتین، نمی‌دونستم. اون مکالمه‌ای هم که اشاره کردین رو هم حتما پیگیری میکنمو میخونم😍🌹. 

1

روشنا

روشنا

1403/1/26

به نظرم درمورد سیر نتیجه‌گیری تولستوی درست میگید، به اندازه قسمت اول کتابش خوب توضیح نداده که دقیقاً چه اتفاقی براش افتاد.
ولی فکر نمی‌کنم خیلی هم این طوری باشه که بدون هیچ منطقی دین رو قبول کرده باشه، چون تو قسمتای مختلفی همین رو میگه که مثلا فلان تیکه از دین رو اصلا نمی‌تونستم قبول کنم مثل همون تیکه عشای ربانی وقتی که کشیش بهش گفت بگو ایمان داری این گوشت و خون مسیحه.
و این که اون تحقیقاتش درمورد دروغ‌های دین هم تحت کتابی به اسم critique of dogmatic theology منتشر شده، شاید دوسش داشته باشید 😁 من در حد ۱۰ صفحه‌ای که ازش خوندم، خیلی خوب و قشنگ بود و میگه که کتابای الهیات خیلی مهم مسیحی رو خونده و قشنگ نقدشون می‌کنه.
اون تیکه سرش رو با عسل گرم کرد خیلی قشنگ بود 😂😂
2

1

نرگس

نرگس

1403/1/26

همین که تو قسمت‌های مختلف هی قبول نمی‌کنه قبول نمی‌کنه، یهویی با جمع‌بندی کوتاهش قبول می‌کنه، دلیلم میاره می‌زنه تو ذوقم😅 میگم حتما مربوط میشه به همون عسله🤣.
ممنون از کتابی که معرفی کردی حتما تو لیستم میذارم ولی خب چون آثار زیادی از تولستوی نخوندم این کتابشو با خودش مقایسه کردم🥲🤷🏻‍♀️ 

1

روشنا

روشنا

1403/1/26

آره آره منم تا حدودی تو ذوقم خورده بود 😂🤝🏻 انتظار داشتم خیلی بیشتر و با کیفیت‌تر توضیح بده. اما میگم، به شخصه با توجه به این که خیلی دنبال چیزای مختلفی رفت و نمی‌تونست قبول کنه، فکر نمی‌کنم همین‌طوری قبول کرده باشه ولی شایدم قضیه همون عسل بوده باشه 🤷🏻😂
خواهش می‌کنم امیدوارم مفید باشه :)💙
@Nargs 

1