یادداشت محسن خیابانی

                متأسفانه «انوره دو بالزاک» در سال 1850 فوت کرد. کاش حضرت عزرائیل، چندسالی برنامه کاری‌اش را برای این نویسنده به تعویق می‌انداخت. آن‌گاه بالزاک فرصت می‌کرد خانه قانون‌زده را -که در 1852 چاپ شده- بخواند و با اولین پرواز فیرست کلس (که در قرن نوزدهم، مد بود) برود لندن، «چالز دیکنز» را پیدا کند و بهش بگوید: «حاجی به مولا توی اطناب، روی ما فرانسوی‌ها رو سفید کردی!» البته کاش عزرائیل برنامه کاری‌اش را برای هر دو نویسنده، چندین دهه به تعویق می‌انداخت. آن‌گاه هر دو زنده می‌ماندند و بعد از خواندن «در جستجوی زمان از دست رفته» یکدیگر را می‌دیدند و می‌گفتند: «الان که فکرش رو می‌کنم، ما خیلی هم اهل ایجازیم! در «اطناب» این «مارسل پُرّرّوست»!»
===
خب از این شوخی‌های بی‌نمک بگذریم... «خانه قانون‌زده» یکی از مهمترین رمان‌های «چارلز دیکنز» و البته انگلستان قرن 19 است. اگر این رمان، چندمین اثری باشد که از وی می‌خوانید، حتی بدون نام دیکنز روی جلد، حدس خواهید زد که نویسنده کیست و چیست! [«و ما ادراک دیکنز؟»] چون خیلی از خطوط داستانی و حتی برخی توصیفات، شبیه به دیگر آثار او به نظر می‌رسد. اما «خانه قانون‌زده» با اغلب شاهکارهای نویسنده، تفاوتی اساسی دارد: بیشتر از شخصیت‌پردازی به تیپ‌سازی متکی است. تیپ‌هایی که بر اساس یک صفت برجسته می‌شوند: نظامی بازنشسته‌ای که از خودش هیچ نظری ندارد و می‌گوید: هرچی آباجی بگه! ؛ پیرمرد رباخوار و ضعیف -از نظر بدنی- که دوست دارد عالم و آدم را حقیقتاً و مجازاً بزند! ؛ آدم فرصت‌طلبی که از نیک‌خواهی دیگران سوءاستفاده می‌کند؛ دختر یتیمی که باهوش و پاک و مهربان است و ... .
اشتباه نکنید! «خانه قانون‌زده» اصلاً رمان بدی نیست. وقتی این تیپ‌سازی به نحو احسن صورت گرفته و در کنارش چند شخصیت صیقل‌یافته داریم (مخصوصاً «لیدی ددلاک») چندان کمبودی احساس نمی‌کنیم.  دیکنز تمرکز ویژه‌ای روی نقد دستگاه قضائی انگلستان دارد که انگار از جایی به بعد، هیچ مقصدی نمی‌جوید و فقط «نون‌دونی» عده‌ای وکیل و قاضی بی‌خاصیت شده! ماجراها سیری منطقی طی می‌کنند و هرچند مشکلاتی که سر راه قهرمانان قرار می‌گیرد، در حد برخی از آثار نویسنده نیست، باز هم هیجان و تعلیق کافی برای مشتاق نگه‌داشتن خواننده وجود دارد. «خانه قانون‌زده» اگر هم ایرادی داشته باشد، همین اطناب است! دیکنز رمان‌های طولانی دیگری هم دارد ولی هر کدام از آن‌ها – مثلاً «دیوید کاپرفیلد» و «آرزوهای بزرگ»- به‌نحوی این طولانی بودن را توجیه می‌کنند. راستی از سهم ترجمه خوب «ابراهیم یونسی» در لذت بردن از این کتاب، نباید گذشت. آدم باورش نمی‌شود که مترجم «خانه قانون‌زده»، همانی است که «داستان دو شهر» را به بدترین شکل ممکن به فارسی برگردانده است (در مورد «داستان دو شهر» ترجمه «مهرداد نبیلی» را توصیه می‌کنم).
خلاصه که هلا دوست‌داران ادبیات کلاسیک، حتماً «خانه قانون‌زده» را بخوانید.
        
(0/1000)

نظرات

نقد تراز 😆
1
😁 
من داستان دو شهر را با ترجمه آقای یونسی خواندم و اصلا نتوانستم ارتباط بگیرم بنابراین دیگر سراغ هیچ کدام از ترجمه های یونسی نرفتم. هرچند که آثار کلاسیک مهمی را ترجمه کرده.
2
بعضی ترجمه‌هایشان واقعاً بد هستند. مثل «داستان دو شهر» یا «یک جفت چشم آبی» ولی ترجمه‌های خوبی هم دارند. مثل  «جود گمنام»، «تس دوربرویل» و همین «خانه قانون زده» 
@farhangha پس باید تک به تک برررسی کرد😁