یادداشت فاطمه لیالی

                لنگرگاهی در شن روان، چنگ می‌زند به روحتان، می‌خراشد، زخم می‌کند و سیلاب خون به راه می‌اندازد. اگر تجربه یا حتی ترسِ سوگ دارید، خواندنش یک آزارِ دلچسب است.
به جز فصل «ترجمه» که نه با بقیه فصل‌ها و نه حتی با موضوع، ارتباط چندانی نداشت، در هر فصل، شاهد تاملات، تجربیات و مواجهات افراد با سوگ هستیم. در پایان کتاب فکر می‌کردم با وجود همه شباهت‌های جسمی-روحی سوگ در روایت‌ افراد مختلف، انگار سوگ (بر خلاف شادی) چیزی منحصر به فرد و شخصی‌سازی‌شده است، مرهمش هم. آدم‌ها شبیه هم شاد می‌شوند اما هر کدام سوگِ خاص خودشان را دارند...
        
(0/1000)

نظرات

جستار روایی های اطراف عالیه
1
این یکی که عالی بود