یادداشت شهاب سامانی

                زوربای یونانی از کتاب هایی بود که از دوره ی نوجوانی دوست داشتم بخوانم . اسمش برایم جذاب بود. اواسط بهمن تصمیم به خواندنش کردم و شروع کردم، اما هر چقدر پیش می رفتم تقریبا هیچ جذابیتی برایم نداشت . به سختی تا انتهای کتاب پیش رفتم و دوست داشتم فقط تمام شود. احتمالا نه هیچوقت به این کتاب برمی گردم و نه به کسی سفارش خواهم کرد.
راستش دیگر برایم شرح دنیا و فلسفه اش از زبان یک کاراکتر خاص نه تنها جذاب نیست ، بلکه خسته کننده است . کتابهایی مثل ناطور دشت ، زوربا یا زندگی در پیش رو که شرح دیدگاهی در مورد فلسفه زندگی از زبان یک کودک یا یک دیوانه را روایت می کند به نظرم فرمی تکراری است که اگر خود داستان جذابیتی نداشته باشد ، بسیار حوصله سر بر می شود . مثل این کتاب که روایت زیرین آن بسیار دم دستی و پس زننده بود ، روایتی معمولی از دوستی دو نفر با اتفاق های روزمره . 
خلاصه خوشمان نیامد. 
اسفند 1396
        
(0/1000)

نظرات

منم اصلا دوستش نداشتم و نتونستم تا انتها بخونم و نیمه کاره ولش مردم