یادداشت رعنا حشمتی

آینه های ناگهان: گزیده شعرهای 64 - 71
        تکه های اش را میخواهم اینجا بنویسم.
البته، خیلی چیزهای قشنگ تر هم داشت، اما دیر به فکر جدا کردن افتادم... :دی

قهر می‌کردم به شوق آشتی
عشق‌هایم اشتیاقی ساده بود

---------------------------

یک نفس با دوست بودن همنفس
آرزوی عاشقان این است و بس

---------------------------

از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

---------------------------

دیوارهای تو همه آیینه‌اند!
آیینه‌های من همه دیوارند!

---------------------------

ما هیچ نیستیم، جز سایه از خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است.

---------------------------

کبوتر می‌وزد بر روی بام
پرستو می‌چکد از سقف خانه

--------------------------

خسته از دل، خسته از این دست دل
ای خوشا دل‌های دور از دسترس
خامیم و درد ما از کال چیدن است

--------------------------

چشم‌ها پُرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنه‌ی تقسیم فراوانی‌ها

--------------------------

خواستم که با تو دردِدل کنم
گریه‌ام ولی امان نمی‌دهد

--------------------------
 :)
مرسی لیلی :*
      
8

5

(0/1000)

نظرات

خیلی زیبا،فقط جسارتا فکر کنم قهر میکردم تو بیت اول درست باشه و تو شعر دوم بیت دوم هم آرزوی عاشقان بوده ست و بس(وگرنه وزنش ایراد داره)

0