یادداشت رعنا حشمتی
1400/11/7
تکه های اش را میخواهم اینجا بنویسم. البته، خیلی چیزهای قشنگ تر هم داشت، اما دیر به فکر جدا کردن افتادم... :دی قهر میکردم به شوق آشتی عشقهایم اشتیاقی ساده بود --------------------------- یک نفس با دوست بودن همنفس آرزوی عاشقان این است و بس --------------------------- از غم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟ --------------------------- دیوارهای تو همه آیینهاند! آیینههای من همه دیوارند! --------------------------- ما هیچ نیستیم، جز سایه از خویش آیین آینه، خود را ندیدن است. --------------------------- کبوتر میوزد بر روی بام پرستو میچکد از سقف خانه -------------------------- خسته از دل، خسته از این دست دل ای خوشا دلهای دور از دسترس خامیم و درد ما از کال چیدن است -------------------------- چشمها پُرسش بیپاسخ حیرانیها دستها تشنهی تقسیم فراوانیها -------------------------- خواستم که با تو دردِدل کنم گریهام ولی امان نمیدهد -------------------------- :) مرسی لیلی :*
(0/1000)
1401/8/17
0