یادداشت آزاده شریفی

                آن شب با مغز کلافه و متورم می‌پلکیدم در طاقچه و فیدیبو. نگاهم را از نخوانده‌ها می‌دزدیدم و دنبال کتابی مفرح و غیرجدی می‌گشتم.
نمی‌توانستم چیزی نخوانم ولی نمی‌توانستم هم چیزی بخوانم. گفتم بگذار از معصومه بپرسم، بالاخره معلم کتابخوانی است و چهار تا کتاب بیشتر از من پاره کرده.
 قبلاً کتابدارها و معلم کتابخوانی ها و دوستان بیشتری را می‌دیدم و بچه‌هایی داشتم که یکهو سر برسند بپرسند این را خوانده‌ای و کتابی بدهند دستت.
عشقم همیشه این است که دست بچه را بگیرم ببرم کتابخانه. کتاب بدهم دستش. رعایت بچه را می‌کنم، کتاب ساده و کم حجم و خوش خوان انتخاب می‌کنم. وقتی بیاید سراغ کتاب بعدی نفس راحتی می‌کشم.
یکهو دلم خواست یکی هم دست مرا بگیرد و بگوید: این رو بخون ... خوبه برات.

در جهانی موازی که صنعت نشر توجیه اقتصادی داشت و کاغذ این قدر گران نبود الو کتاب ( به جای پیک کتاب کمک درسی) باید شماره‌ای می‌بود برای وصل شدن به مثلاً معصومه.
شما علائم و عوارضتان را بگویید و آن طرف خط بگوید چه کتابی بخوان و بهتر از آن برایتان بفرستدش.

و اعترافی که راجع بهش خواهم نوشت: کتاب‌هایی که مرا نجات داده‌اند، ورم مغزم را خوابانده‌اند و حالم را خوش کرده‌اند هیچ کدام شاهکار ادبی نبودند. هیچ کدام ...

پ.ن این یادداشت به معصومه توکلی نازنین تقدیم می‌شود که عاشق خنده‌اش، حضور سبک و ملایمش و تسهیل‌گری‌اش بین کتاب‌ها و آدم‌ها هستم.
پ.ن ۲ نویسنده امید و استعدادی ندارد که روزی کتابی بنویسد و به آنان که دوستشان دارد تقدیم کند لذا این روش نامعمول را برگزیده است.
        
(0/1000)

نظرات

و من باز هم چیزی ندارم بگم جز قربان صدقه... و امید به روزی که کتابی از این نویسنده‌ی هنوزبی‌کتاب بخوانم. ❤
1
عزیزی🔥♥️ 
محمدعلی

1403/02/19

این ها را میتوان با جرئت انسان نامید
البته منم مثل شما دستی را با افتخار گرفتم بدون هیچ منتی و می رسید به خودم که دست خود را تهی از دستان دیگر دیدم و متوجه نکته ای شدم که تنها یک دست به طور مداوم دستش را به من گره میزد گاهی با صبر طولانی و گاهی در ان واحد
دستی که میپنداشتم از ان دیگریست اما نه کسی جز من نبود.
1
همین طوره 
سینا معروف

7 روز پیش

چه خوب که یک فرشته مهربان کتاب‌بان دارید و از قضا معلمی است که چهار تا کتاب بیشتر پاره کرده. (نکته بامزه‌ای بود و  داشتم فکر می‌کردم که اگر ما در هر جایگاهی دنبال یک نفر باتجربه بودیم، باید کسی بود که چهار تا چی بیشتر پاره کرده؟! مثلاً مدیری که ۴ تا نامه، میوه‌فروشی که ۴ تا هندوانه، پلیسی که ۴ تا برگ جریمه، دانشجویی که ۴ تا جزوه و ...بیشتر پاره کرده.)
عطیه عیار

6 روز پیش

نویسنده خیلی قشنگ نوشت و من بسیار لذت بردم.