یادداشت منیره عودی

مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی: انسان و ایمان
        این کتاب به علت روان بودن و مسائلی که بدان پرداخته ، برای ورود به مباحث دینی و مذهبی برای من خیلی خوب بود.
کتاب به صورت عمقی به تعریف ایمان و شرح آن نپرداخته ولی خیلی جاها به تعدادی از سوالاتم و همچنین دغدغه هایم پاسخ گفت و مفاهیمی رو برایم قابل لمس تر کرد.
و در قسمت هایی یادآوری های شیرینی برایم داشت.

خلاصه کتاب:
«به مقــایسه‌ای بین انسان و حیوان پرداختـه شـده‌است و برتری انسان نسبت به حیوان را در دو چیز می خواند: علم و ایمان و این دو را مکمّل هم می‌داند. در ادامه از ایمان‌های مذهبی می‌گوید و مزایای آن نسبت به دیگر ایمــان‌ها مثل ایمـان به پول و قدرت و.. بیــان می‌کند و ضـرورت داشتن یک ایدئولــوژی معیـّن و انواع ایدئولوژی‌ها را ذکر مـی‌کنــد و با هم مقـایسه می‌کنـد و مکتب اســلام را به عنوان مکتبی همه‌جانبه بیان می‌کند و در پایان منابع تفکّر در اسلام را نام می‌برد.»

استاد برتری انسان را نسبت به حیوان،علم و ایمان می داند،دو بال برای قرار گرفتن در مسیر کمال انسانی که هیچ یک نیز،جانشین یکدیگر نمی شوند.
 و چه زیبا درباره ی علم و ایمان می نویسد:«علم به ما روشنایی و توانایی می‌‏بخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‌سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‌دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم می‏‌نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‏‌بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی می‌کند و ایمان روان را روان آدمیت می‌سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می‌دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می‌برد؛ علم طبیعت‏‌ساز است و ایمان انسان‌‏ساز. 
علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی. علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش. 
 استاد مطهری، انسان و ایمان، ص23»

من برداشتم اینگونه است( با توجه به خوانده هایم و تجربیات زندگیم) برای رسیدن به ایمان،علم و آگاهی باید وجود داشته باشد ،بعد از آن اگر(مخیر بودن انسان مد نظر است) در درون آدمی شعله ی شور و اشتیاق زبانه کشد ،آنگاه است که این علاقه و انگیزه به همراه علم می شود ایمان.
یعنی وقتی عقل انسان وجود خدا را بپذیرد، به نظرم اولین شرط حرکت به سوی او را به‌دست آورده‌ ولی هر حرکتی علاوه بر شناخت، نیازمند انگیزه هم است.
 شناخت به تنهایی نمی‏ تواند انسان را به حرکت آورد؛
پس شناختی می‏ تواند انســان را به حـرکت درآورد که شوق‏ انگیز باشد و اشتیـاق انسان وقتی شعله ور می‏ شود که نتیجه حرکت خود را به سوی کمال‌ و سعادت ببیند.
پس فرد مختار با توجه به عقلش و یا شرح خبرهایی که شنیده است ،اشتیاقی را در دل احساس می کند و وقتی دست به عمل بزند به ایمان می رسد،یعنی به یقینی توأم با عمل و عشق است.
      
4

4

(0/1000)

نظرات

درود

0

سپاس🌻
1

0

ممنون از همراهی ارزشمندتان🌷😊 

0