یادداشت شراره

شراره

1401/09/06

                وای از چاپ پول بدون پشتوانه ،وای از این سیاست...و اقتصاد دان ها هم از اقتصاد سر‌در نمی‌آورند این تمام چیزیه که از این کتاب فهمیدم...و تنها راه حل از نظر نویسنده دموکراتیک کردن همه چیز است به این معنی که هر فرد یک حق رای برای هر موضوعی اعم از پول،فناوری، مدیریت منابع گیاهی، زیست بوم... داشته باشد. 

دموکراسی شاید شکل خیلی بدی از حکومت،معیوب،پر خطا و نابسنده، فاسد نسبت به آنچه به مردم وعده میدهند باشد اما از تمام گزینه های دیگر بهتر است...چرچیل

بخش هایی از کتاب:

میتوان پول را از سیاست بیرون کشید اما نمیتوان سیاست را از پول گرفت
هر تلاشی برای سیاست زدایی قواعد و مدیریت عرضه پول ممکن است نفس اقتصاد را بند بیاورد و مانع بهبود آن در زمان فروپاشی اقتصاد شود تنها راه حل  موجود دموکراتیک کردن روندی که تصمیمات پولی گرفته میشود...

بدترین بردگی از آن احمق های خوشحال به شدت تلقین شده‌ایست که زنجیر هایشان را می‌ستایند و بی صبرانه از اربابانشان به خاطر لذت پابوسیشان شاکرند 
جوامع بازار ما ماشین های فوق‌العاده و ثروت باور نکردنی ،فقر حیرت انگیز و بدهی های عظیم تولید میکنند اما هم زمان امیال و رفتارهایی را در ما تولید میکنند که بزای تداوم خودشان لازم است 

راه های دیگر تلقین رسانه های جمعی‌اند که هدفشان سر هم کردن اجماع جمعی با تصمیمات سیاسی اولیگارشی بر ضد منافع خودمان یا کره زمین است 

دیگر ی قوی ترین شکل تلقین ایدئولوژیک است اقتصاد...
هر سلطه ای نیاز به ایدئولوژی مسلط برای مشروع کردن آن دارد روایتی که به ارزش های اخلاقی بنیادین متوسل میشود تا خود را توجیح کند در حالی که دیگرانی را که آن را مورد تردید قرار میدهند به مجازات تحدید می‌کند.مذهب سازمان یافته قرن هاست که چنین روایت هایی را فراهم کرده و پیچیده ترین خرافات را برای تضمین قدرت حکام مشروع ساختن قدرت قدرت خودکامه‌شان و خشونت و غارتی که ممکن می سازد در غالب نظم عمومی امور که از آسمان تفویض شده می‌پرورد. 

اما راستش اینست که هیچ متخصص واقعی در کار نیست  و اقتصاد خیلی مهمتر از آن است که آن را به متخصصان بسپاریم همانطور که در این کتاب دیدیم تصمیمات اقتصادی درمورد هر چیز زمینی و آسمانی داوری میکنند 

سپردن اقتصاد به اقتصاد دانان شبیه کار آنهایی است که در قرون وسطی زندگی میکردنند و سعادت خود را به متعلهین کاردینالها و مفتشان عقاید اسپانیایی میسپارند و این واقعا فکر بدی است.

اقتصاد دان شدم چون  نمیخواستم آنرا به متخصصان اقتصاد بسپارم،هر چه نظریه ها و ریاضیات اقتصاددان‌ها را بیشتر فهمیدم بیشتر دریافتم که این به اصطلاح متخصصان در دانشگاه های بزرگ ما بر صفحه های تلویزیون در بانک‌ها و وزارت اقتصاد از چیزی سر در نمی‌آورند،باهوش ترین هایشان مدل‌های نبوغ آمیزی خلق می‌کنند که فقط میتوان در عالم ریاضیات حلشان کرد آن هم اگر واقعیت کار پول و بدهی که در این کتاب توضیح داده شده اول از آن مدل‌ها حذف شود که در آن صورت هم آن‌هارا به جامعه بازار نامربوط میکند...باقی،یعنی مفسران درجه دوم اقتصاد نه تنها مدلهای اقتصاد دان‌های بزرگی را که میستایند نمیفهمند بلکه جدا به نظر نمیرسد به ین که این مدل ها را نمیفهمند اهمیت بدهند ...بیشتر شبیه حکیم‌ها و پیشگویان عصر پیشا مدرن می‌مانند...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.