یادداشت فاطمه عباسی
1402/10/18
صوتی ایرانصدا خیلی قبلها یک مصاحبه با فرد الجزایری را میدیدم که تا جایی که یادم است طرف نظامی بود. مصاحبه کننده دربارهی تاریخ استعمارشان توسط فرانسوی ها پرسید و خب من و مصاحبه کننده و شاید خیلیهای دیگر انتظار داشتیم دوست الجزایری فرانسه را بشورد و بگذارد کنار. از استقلالشان بگوید و یک میلیون کشتهای که در این راه دادند. اما این دوست الجزایری با اینکه سن و سالی هم داشت و سرد و گرم چشیده بود! شروع کرد به وصف استعمار و آورده هایی که برای کشورشان داشته و رشدشان داده. لحظه به لحظه هم قیافهی مصاحبه شونده و من بهت زده و کج و معوج میشد که چه کرده استعمار! اما این کتاب... اول داستان از دهکدهای مسلمان نشین شروع میشود که مردمش خوب و خوش زندگی میکنند و در ده یک پسر به اسم کونتا متولد میشود. کونتا توسط یک یاروی سفید پوست شکار میشود برای بردگی. دوبار سعی به فرار میکند، نمیشود. ازدواج میکند نسلش ادامه پیدا میکند و شما سرنوشت هفت نسل او را میخوانید که آخرینش همین الکس هیلی نویسندهی داستان است و آنجا که آخرهای داستان است احتمالا منقلب میشوید و اشک میریزید. اگر فکرتان به این دوست الجزایری نزدیک باشد به این نکات خیلی بیشتر توجه میکنید که به به! این هفت نسل چه رشد و پیشرفتی داشتند! نسل اول در یک دهکده زندگی میکرد و نسلهای بعدی خروس باز شدند، آهنگر شدند، زدند توی کار چوب و چه سودی کردند، فلانیشان چه تحصیلاتی داشت، اصلا همین الکس هیلی به این دستهگلی شد ثمرهی استعمار دیگر! اما اگر یک ایرانی باشید که طعم استعمار را از پرتغال و انگلیس و امریکا حسابی چشیدهاید و مزه کردهاید، دکمهی هویتشناسی و نکته یابی را روشن میکنید و میگردید آن وسطها با ویژگیهای اصیل این هفت نسل که خاص خودشان آشنا شوید. آخر داستان هم که خود الکس هیلی با یک سری نکات جالب این تیپی آشنا میشود که قبل از آن نمیدانست چیست، چند تا آه میکشید و همانطور که گفتم منقلب میشوید.
(0/1000)
نظرات
1402/10/19
خب استعمار برای مستعمرهها نکات مثبت و نکات منفیای داشت. هر چند نکات منفیش بیشتره. اون الجزایری فقط نکات مثبتش رو میبینه و شما هم فقط نکات منفیش رو میبینید. البته نکتهای هم که هیچ وقت در نظر گرفته نمیشه اینه که استثمارگر فقط خارجی نیست بلکه داخلی ها هم همدیگه رو استثمار میکردند و میکنند و آفریقاییها هم قبل از جنایات اروپاییها خودشون مشغول استثمار خودشون بودند و همچنان هم هستند.
1
0
1402/10/19
منظورم از استثمار داخلی، استثمار مردم یک کشور توسط طبقه حاکم و گروهها و نهادهای داخل اون کشور هستش که ثروت و منابع رو از مردم میگیرند و این ثروت رو بین گروه کوچکی که معمولا طبقه حاکم هستند توزیع میکنند. استثمار انواع گوناگونی داره و امپریالیسم و استعمار فقط یک نوع از نهادهای استثماری هستند که به معنای سلطه بیگانگان بر مردم یک کشور و استثمارشون هستش. یک نمونه از استثمار داخلی در آفریقا در قدیم مثلا مسئله بردهداریه که قرنها قبل از اروپاییها در آفریقا رواج داشته. مردم در آفریقا توسط خود آفریقاییها به دلایل مختلف به بردگی گرفته میشدند و اونها رو یا به امپراتوریها و حکومتهای داخل آفریقا یا به سایر نقاط مثل شمال آفریقا، خاورمیانه و حوزه اقیانوس هند میفروختند. الان هم استثمار مردم در کشورهای آفریقایی توسط طبقه حاکم انجام میشه بخصوص در کشورهای دیکتاتوری و کشورهایی که فساد، تبعیض، انحصار، پارتیبازی و قوم و خویش بازی رایجه.
1
0
1402/10/19
بله متوجه منظور شما از استثمار در داخل یک کشور شدم. منظورم از سوال، مصداق عینی در یک کشور به خصوص بود. اما باز هم با این وجود نمیشه چراغ سبز به استعمار خارجی داد و نقش منفی پررنگ اون رو رقیقتر دید.... چیزی که باعث میشه انقدر به استعمار بدبین باشم و نکات مثبت جزئی به نظرم نیاد یکی تجربهی ایرانه از انگلیس که در کتاب قحطی بزرگ مشهوده و از امریکا که بعد از کودتای مرداد مشخصه، و یکی هم تجربهی ریز و درشت کشورهای مختلف از استعمار و به عنوان مثال تشکیل جمعی جنبش سران عدم تعهد یا شکلگیری کارتلهاییه با همکاری هم راه اندازی میکنن تا از استعمار مدیریتشدهی غرب در امان بمونن...
1
1402/10/19
مصداق عینیش مثلا در ایران میشه نهادهایی که از اصطلاح مافیا واسشون استفاده میکنند. مافیای کنکور، مافیای خودرو، مافیای فیل-تر-شکن، مافیای لوازم خانگی و غیره. این نهادها پول و ثروت مردم رو میگیرند و میریزند داخل جیب عدهای اندک و فقط به فکر منافع خودشون هستند و کاری هم به ضرری که به جامعه میزنند ندارند. کتاب چرا ملتها شکست میخورند مفصل صحبت کرده در مورد نهادهای استثمارگر.
1
1
1402/10/19
چیزایی که میفرمایید واقعیت داره و هست و من هم قبول دارم که هست اما مفهوم استعمار و استثمار گستردهتر و تلختر از این صحبت هاست
1
1402/10/19
2