یادداشت مهسا کرامتی

                «رسهالده» Rosshalde که در این کتاب «نام یک ملک وسیع با قصر اربابی و دیگر مخلفات آن است» با نظر مترجم به فرهنگ معین، به «اسپرلوس» به‌معنی «کوشک» ترجمه شده.

این کتاب در ۱۸ فصل داستان زندگی نقاشی به نام «یوهان فراگوت» رو روایت می‌کنه از زمانی که این ملک -یعنی اسپرلوس- رو خریده و با خانواده‌اش در اون ساکن شده و داستان حول محور وقایعیه که بر ساکنین این ملک و در این بنا می‌گذره.

داستان غمگینیه. داستان آدمایی که از هم جدا افتادن، تنهایی‌ای که در کنار هم تحمل می‌کنن، از دست‌دادن‌ها و جداشدن‌ها. 

کتابی که من خوندم چاپ دوم این کتابه؛ یعنی سال ۱۳۷۸.‌ در ترجمۀ کتاب از افعال و بعضاً کلمات قدیمی‌ای استفاده شده که شاید حالا کاربرد چندانی توسط عموم مردم نداشته باشن؛ بنابراین مطالعه و فهم اون رو یه جاهایی با مشکل روبه‌رو می‌کنه. بعضی جملات اصلا معنای روشنی نداشتن که این ممکنه به ترجمه برگرده و من نمی‌دونم توی ویرایش جدید این کتاب ممکنه چقدر این موارد بهبود پیدا کرده باشه. با این‌ وجود میشه گفت در کل کتاب جذاب و روانی بود.

اینم یکی دیگه از کتابای هرمان هسه بود که باز برای منی که علاقه‌مند به آثارش هستم خوندنش خالی از لطف نبود ولی شما رو نمی‌دونم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.