یادداشت
1403/8/11
3.8
4
خب، این صرفا احساس و نظر منه،بعد از خوندن این کتاب. به عنوان اولین کتاب آقای نویسنده،سطحش خوب رو به بالا بود. متن روان و کشش نسبتا خوبی داشت.برای منی که قبلا سمفونی مردگان رو خونده بودم،انگار که این ،طرح خام اون شاهکار بود. از لحاظ شخصیت پردازی،فکر میکنم هنوز جا داشت که کاراکتر هارو بیشتر بهمون بشناسونه.در این زمینه،نویسنده به یه شناخت سطحی از همه ی شخصیت ها بسنده کرده که نمیدونم چرا.برای مثال من خواننده باید خیلی بیشتر از اینا با رفقای صمیمی مانی آشنا میشدم تا موقع خوندن داستان مرگشون،متاثر بشم.یا حتی با آرمان و زن و بچه اش. از لحاظ توصیف مکان و تصویرسازی هم هنوز جای کار داشت.مثلا من باید خیلی بیشتر از اینا با اون خونه ی پدری و حال و هواش ارتباط میگرفتم تا متوجه اون ضربه ای که مانی بعد از ترک اون خونه خورده رو درک کنم. در کل خط داستانی رو دوست داشتم و خوب بود ولی همین کم کاری در توصیف شخصیتها و مکانها،باعث شد اونجوری که باید به دل نشینه.یادمه سمفونی مردگان رو که تموم کردم،تا چند روز ذهنم درگیر آیدین بود.هیچ جوره نمیتونستم از فکر اون کتاب در بیام.ولی مانی،بیچاره در حقش اجحاف شد. درباره ی عشق یاس و مانی،یه جاهایی موقع خوندن این قسمتها،یاد اون رمانهای عاشقانه ای که دوره راهنمایی تا صبح بیدار میموندیم و هشتصد صفحه رو میخوندیم تموم میکردیم مینداخت منو.حقیقتا عشق بین یه دختر محجبه و مانی که زیاد شناختی از شخصیتش نداشتم،یکم برام غیر قابل باور و نا ملموس بود.راستش زیاد از یاس خوشم نیومد که اینم نمیدونم چرا. البته که نظر هرکس درمورد این قسمت از داستان،بستگی به تعریفی داره که اون شخص از عشق توی ذهنش داره و کاملا برای هرکسی منحصر بفرده. در آخر؛ شروع کتاب عالی بود،اون پاراگراف اول کتاب محشر بود،ایده و داستان خیلی خوب بود ولی تعریف کردن داستان و پایانش زیاد به دلم ننشست.نه بخاطر خود داستان،بخاطر همون کم کاری در توصیف داستان. با آرزوی موفقیتهای روز افزون برای جناب محمدی عزیز.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.