یادداشت سارا عرب

سارا عرب

1402/10/21

                کتاب را یک روز که عصبانی بودم خریدم. خرید خوبی بود چون فهمیدم در مقایسه با عصبانیت نویسنده، احساس من ناراحتی جزئی بوده. 
نویسنده که به زور از وطن خودش رانده شده هنوز بعد از سالها با این مهاجرت اجباری کنار نیامده و روز به روز هم دردش عمیق‌تر شده. چند جستار اول خیال می‌کردم نویسنده روبه‌رویم ایستاده و فریاد می‌کشد. روایتی، برای من، گنگ و نامفهوم از آنچه به سرش آمده و به آن محکوم شده. آشنا نبودن با تاریخ یوگوسلاوی و آنچه بر آن گذشته هم این گنگی را بیشتر می‌کرد. 
همین باعث شد برای اولین با ر صفحات کتابی را نخوانده رها کنم.
فقط خواندن جستار آخر لذت‌بخش بود که درباره بایگانی کردن بود. اینکه ذات بایگانی کردن چیست و ما همگی در دورانی زندگی می‌کنیم که بایگانی کردن زندگی فردی خودمان کار روزمره همه ما شده و به گونه‌ای به آن معتادیم. مثلا همین ثبت کتاب در بهخوان و  نوشتن یادداشت مگر غیر از بایگانی آنچه می‌خوانیم است. بایگانی می‌کنیم به امید جاودانگی و دیده شدن.
        
(0/1000)

نظرات

آخرش نخوندم هدیه دادم
نشد ینی‌...‌
1
سارا عرب

1402/10/22

مخاطبش یوگوسلاوها بود کلا. انتخاب بدی برای ترجمه بود