بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت سهیل خرسند

                این کتاب چهارصد و ده صفحه‌ای تماما زندگی نامه است. تنها کتابی که توانست اشک من را در آورد، زمانی که پرنس هری از مادرش می‌گفت. او در این کتاب زندگی خود را از کودکی تا مرگ مادربزرگش(ملکه‌ی انگلستان) تعریف می‌کند. گاهی خواندن این روایت‌ها خنده به لب خواننده می‌آورد و گاهی اشکش را جاری می‌کند! گاهی خواننده عصبانی می‌شود و گاهی بی‌حوصله، اما در هر صورت روایت به شکلی است که نمی‌تواند کتاب را کنار بگذارد. 

متاسفانه راهی برای راستی‌آزمایی وجود ندارد. می‌دانیم که طبق پروتکل خاندان سلطنتی، هیچ‌یک از اعضایی که پرنس هری نام آن‌ها را به میان آورده همانند برادر، پدر و ... حتی اگر بخواهند نیز اجازه‌اش را ندارند که در برابر کتاب لب به سخنی بگشایند! زیرا پروتکل‌ها می‌گویند اعضای خاندان سلطنتی حق گله، شکایت و اعتراض ندارد و تنها باید سکوت کنند چون اگر هر عکس‌العملی نشان دهند به این معنی است که چیزی در حقیقت وجود داشته که حال آن شخص در حال ترمیم و اصلاح آن است.

همان‌طور که پیشتر نوشتم راهی برای راستی‌آزمایی نیست اما من به عنوان یک انسان دوست دارم پرنس هری را بابت تجربه‌هایش در زندگی در آِغوش بگیرم. شاید حرف‌های او گویای این باشد که هیچ‌کس در دنیا به اندازه‌ی او زجر نکشیده اما از نظر من او حتی یک هزارم سختی‌های من را نکشیده، ولی با همه‌ی این‌ حرف‌ها معتقدم روح او از همان دوران کودکی خرد شد، درست آن زمانی که پدرش از مادرش بابت هدیه دادن جانشین و یک زاپاس به او تشکر کرد. بله، یک زاپاس.

من اهل خواندن زندگینامه، سفرنامه و کتاب‌های این چنینی نیستم. در خصوص پرنس هری در ذهنم سوال‌هایی وجود داشت از جمله‌ی این‌ها که: «چرا به ارتش بریتانیا پیوست؟»، «در افغانستان چکار داشت؟»، «چطور مگان را پیدا کرد؟»، «چرا از خاندان سلطنتی جدا شد؟» و ... که برای رسیدن به این سوال‌ها کتاب را مطالعه کردم. او به سوال‌های من پاسخ کامل و واضحی داد که به همین جهت از خواندن این کتاب راضی و خوشحالم.
        
(0/1000)

نظرات

Mahsa bgbn

1402/09/18

ممنون از معرفی خوبتون آقای خرسند. ترغیب شدم بخونمش. فک نمی‌کردم برای پرنس هری بشه گریه کرد. البته من برا ممدرضا شاه تو شاه بی‌شین گریه کردم بعید نیست با این کتاب هم اشکم دربیاد. 😁
1
قربانت. البته اشتباه نکن، من برای خود پرنس هری اشک نریختم، بلکه برای تجربه‌هایی که در زندگی داشت اشک ریختم. راستش من روی مادرم به شدت حساسم و بخشی از این احساسم به احساسش نسبت به مادرش بر می‌گرده. شک ندارم اگر بخونیش و خودت رو جاهایی به جاش بذاری اگر اشک هم نریزی به شدت بغض می‌کنی😣