بریده‌ کتاب‌های همتا

باید کسی را داشته باشم که دوستم داشته باشد‌. کسی که هر روز سراغی از تنهایی ام بگیرد‌.

اگر از مردم توقع زیادی داشته باشی و از اونها بت بسازی، در نهایت نا امیدت میکنن.

با وجود اینکه از مرگ نمی‌ترسید، نسبت به آن بی تفاوت نبود. متوجه شد که از آن بیزار است. عادلانه نبود درحالیکه هیچوقت زندگی نکرده، مجبور باشد بمیرد.

ناامید آزاد است، امیدوار اسیر.

من فقط یک زندگی دست دوم داشته ام. تمام احساسات عالی زندگی بی تفاوت از کنارم گذشته اند.

عواطف بیان نشده هرگز نمی‌میرند. زنده‌ زنده دفن می شوند و بعدها به شکلی زشت تر بیرون می آیند. - فروید

یکی از سخت ترین چیزهایی که آدم می‌پذیره اینه که وقتی بیشتر از هر وقت دیگه ای به عشق نیاز داره این عشق بهش داده نمیشه. احساس مزخرفیه...همین دردِ دوست داشته نشدن.

عشقی که شامل بر صداقت نباشد سزاوار این نیست که نامش عشق باشد.

ما دخترهای ناقص الخلقه ای هستیم. از زندگی مادرهایمان درآمده ایم و به زندگی دخترهایمان نرسیده ایم. قلبمان مال گذشته است و مغزمان مال آینده.

من دلم برای خاطره هایی تنگ میشه که اصلا وجود نداشتن...

لذتِ به پایان نرسیدنِ یک کتاب. دلت می خواهد خوانده های کتاب را دوباره بخوانی و به پایان نرسی و "خوشی روز قبل" را تکرار کنی. اسم این کار را گذاشته ام "لذت دیروز خوانی" .